یکم شهریور روز پزشک گرامی باد

ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا (۳۷۰-۴۲۸ق)، مشهور به ابن‌سینا، فیلسوف مشهور مشایی و پزشک نامدار ایرانی بود. اندیشه فلسفی ابن‌سینا، تأثیراتی بر تفکر فلسفی اسلامی و فلسفه اروپایی و نوآوری‌هایی در ساختار تفکر مشایی داشته است. او طبیبی حاذق بود و کتاب قانون او در طب طی چندین قرن -چه در سرزمین‌های اسلامی و چه در اروپای قرن‌های میانه - بر همه کتاب‌های پزشکی دیگر برتری داشت و در دانشگاه‌های زیادی تدریس می‌شد. روز اول شهریور که زادروز ابن‌سینا است، به واسطه نقش مهم او در ترویج دانش پزشکی به نام روز ملی پزشک نامگذاری شده است.

در فهرست‌ها و منابع تاریخی و رجالی، بیش از ۵۰۰ کتاب، رساله و مقاله به ابن‌سینا نسبت داده شده است. مهم‌ترین کتاب او دایرة‌المعارفی در علوم عقلی به نام شفا است و مشهورترین اثر او به فارسی کتاب دانشنامه علائی است.

زندگی

ابن‌سینا در حدود ۳۷۰ق /۹۸۰م،[۱] در روستایی به نام افشنه از توابع بخارا (واقع در ازبکستان) به دنیا آمد.[۲]
پدر او عبدالله اهل بلخ بود و در دوران فرمانروایی نوح بن منصور سامانی (۳۶۶–۳۸۷ق/۹۷۷–۹۹۷م) به بخارا رفت و در آنجا در خرمیثن به کار حکومتی پرداخت. عبدالله سپس به روستایی در اطراف خرمیثن، به نام افشنه، رفت و با زنی به‌‌ نام ستاره ازدواج کرد و در همانجا اقامت گزید. ابن‌سینا در افشنه به‌دنیا آمد و ۵ سال پس از تولد او برادر کوچکترش محمود به‌دنیا آمد.[۳]

ابن‌سینا در سال ۴۲۸ق/۱۰۳۷م همراه با علاءالدوله کاکویه، حاکم اصفهان، به نبرد با تاش فرّاش، سپهسالار سلطان مسعود غزنوی، در ناحیه کرج ابودلف، شهری میان بروجرد و اراک امروزی، رفت. در این نبرد، بیماری قولنج‌ ابن‌سینا شدت گرفت و درمان‌هایش کارساز نبود و در نتیجه‌ این درمان‌ها دچار زخم‌ روده‌ شد. ابن‌سینا در حال‌ بیماری به‌ اصفهان‌ برده‌ شد و همچنان‌ به‌ مداوای خود ادامه‌ داد تا اندکى‌ بهبود پیدا کرد. زمانی که علاءالدوله‌ کاکویه قصد رفتن‌ به‌ همدان‌ کرد، ابن‌‌سینا نیز او را همراهى‌ کرد؛ اما در راه‌ بیماریش‌ عود کرد. پس‌ از رسیدن‌ به‌ همدان‌، ابن‌سینا از معالجهٔ خود دست‌ کشید و پس‌ از چند روز در نخستین‌ جمعه ماه رمضان‌ ۴۲۸ق، در ۵۸ سالگى‌، درگذشت‌ و در همان‌ شهر به‌ خاک سپرده‌ شد.[۴]

جایگاه و اهمیت

نجفقلی حبیبی در هجدهمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره بوعلی سینا با عنوان «تأملی در قانون ابن‌سینا»، او را مشهورترین دانشمند جهان از نظر نویسندگان اروپایی معرفی کرد. وی افزود کتاب «قانون» یکی از کتاب‌های ابن‌سینا در زمینه پزشکی است که نزدیک به هفتصد سال در مراکز علمی اروپا تدریس می‌شد.[۵] روز اول شهریور که زادروز ابن‌سینا است، به واسطه نقش مهم او در ترویج دانش پزشکی به نام روز ملی پزشک نامگذاری شده است.[۶]

تحصیلات

ابن‌سینا نخست به آموختن قرآن و ادبیات پرداخت و ۱۰ ساله بود که همه قرآن و بسیاری از مباحث ادبی را فراگرفت. پدرش رسائل اخوان الصفاء را مطالعه می‌کرد و ابن‌سینا نیز گاه به مطالعه آنها می‌پرداخت. سپس پدرش وی را نزد سبزی فروشی به نام محمود مسّاحی که از حساب هندی آگاه بود، فرستاد و ابن‌سینا از وی این فن را آموخت. او از اسماعیل زاهد، فقه آموخت.

با آمدن ابوعبدالله ناتلی، حسین بن ابراهیم طبری به بخارا، پدر حسین وی را در خانه خود جای داد و فرزندش نزد او «مدخل منطق ارسطو» (ایساگوگه = ایساغوجی)، اثر پرفوریوس، فیلسوف نو افلاطونی (۲۳۴–۳۰۱/۳۰۵م)، «عناصر یا اصول هندسه» اثر اقلیدس، ریاضی‌دان مشهور یونانی و «المجسطی» اثر بطلمیوس، ستاره‌شناس یونانی را خواند و یادگرفت. در کنار آن به خواندن کتاب‌های منطق ارسطو و مطالعه شرح‌های دیگران بر آنها مشغول شد. پس از خواندن مقدمات و رسیدن به شکلهای هندسی، ناتلی به وی گفت که بقیه کتاب را خودش بخواند و مسائل آن را حل کند و مشکلات را از وی بپرسد، چنان‌که بسیاری از مشکل‌ها را ناتلی نمی‌دانست، مگر پس از آنکه ابن‌سینا آنها را برای وی توضیح می‌داد. ناتلی پس از چند سال بخارا را به قصد گرگانْج (شمال ترکمنستان فعلی)، مرکز حکومت ابوعلی مأمون بن محمد خوارزمشاه (حکومت:۳۸۵–۳۸۷ق) و رسیدن به دربارش ترک کرد.

ابن‌سینا تحصیل منطق، طبیعیات و ریاضیات را تمام کرد و آنگاه به یادگیری الهیات روی آورد و به خواندن کتاب متافیزیک (مابعدالطبیعه) ارسطو پرداخت. حسین آنگاه به دانش پزشکی گرایش یافت و خواندن کتابهایی را در این زمینه آغاز کرد. وی پزشکی را دانشی می‌شمرد که دشوار نیست و گفته که در اندک زمانی در آن مبرّز شد، چنان‌که پزشکان نزد او آموختن پزشکی را آغاز کردند. او سپس به درمان بیماران پرداخت و در این رهگذر، شیوه‌های درمانی برگرفته از تجربه، بر وی آشکار می‌شد که به گفته خودش نمی‌توان آنها را وصف کرد. وی همزمان به مطالعات خود در فقه و مناظره با دیگران در این زمینه ادامه می‌داد.

جوزجانی در سرگذشت ابن‌سینا می‌گوید:

«من ۲۵ سال در خدمت و مصاحبت او بودم و هرگز ندیدم که هرگاه کتاب تازه‌ای به دستش می‌رسید، آن را از آغاز تا پایان بخواند، بلکه یک باره به قسمتهای دشوار و مسائل پیچیده آن و نظریات نویسنده کتاب می‌پرداخت تا به مرتبه وی در آن دانش و درجه فهم او پی ببرد»[۷]

مذهب

درباره مذهب ابن‌سینا اختلاف نظر وجود دارد. به عقیده ذهبی پدر ابن‌سینا علاقه‌مند به فرقه اسماعیلیه بود که همراه با ابن‌سینا در محافل و مجالس آنان حضور می‌یافت.[۸] ابن‌سینا درباره پدر و برادرش تصریح می‌کند که از فرقه اسماعیلیه بودند.[۹] و پدرش او را نیز به آیین اسماعیلیان دعوت می‌کرد.[۱۰] سید محسن امین در اعیان الشیعه او را شیعه اسماعیلی دانسته است.[۱۱] آقا بزرگ تهرانی نیز در کتاب الذریعة برخی از کتب او را به عنوان مؤلف شیعی ذکر کرده است.[۱۲] به گفته قاضی نورالله شوشتری اکثر فقهای اهل سنت و جماعت، ابن‌سینا را تکفیر کرده‌اند.[۱۳] شیخ عبدالله نعمة در کتاب «فلاسفة الشیعة؛ حیاتهم و آرائهم» با ذکر چند دلیل او را شیعه امامیه معرفی کرده است:

  • نام و نسب ابن‌سینا به تشیع خاندان و خود او اشاره دارد؛
  • وی دعوت سلطان محمود غزنوی که سنی متعصب و مخالف شیعیان بود، نپذیرفت و به طبرستان و خراسان که حاکم شیعی داشت، فرار کرد؛
  • برخی از تعابیر و باورهای شیعه در کتب ابن‌سینا با تعابیر و باورهای شیعه تناسب دارد.[۱۴]

برخی نیز اشاره کرده‌اند ابن‌سینا مطالبی درباره امام علی (ع) و لزوم انتصاب[یادداشت ۱] او از سوی پیامبر اکرم (ص) و ویژگی‌های امام مطرح کرده و از مذهب اسماعیلیه تبری جسته است.[۱۵] برخی شیعه بودن او را پذیرفته‌اند؛ اما براین باورند با توجه به احترام ابن‌سینا به ابوبکر و عمر و عاقل‌تر دانستن عمر از امام علی (ع)، او شیعه امامیه نمی‌تواند باشد؛[یادداشت ۲] اما اینکه او شیعه زیدیه بوده یا اسماعیلیه، قضاوت دراین باره سخت است.[۱۶] کتابی با عنوان «توفیق التطبیق: فی اثبات أن الشیخ الرئیس من الإمامیة الإثنی عشریة» توسط علی بن فضل‌الله جیلانی (گیلانی)، از عالمان شیعی در قرن یازدهم قمری، در اثبات تشیع امامیه ابن‌سینا نگارش و چاپ شده است.[۱۷]

فعالیت و ارتباط با حکومت

زندگی ابن‌سینا با حکومت‌های کلان و خرد متعددی هم‌زمان بود. او از غزنویان دوری می‌کرد و با حاکمانی از سامانیان، خوارزمشاهیان، آل زیار، آل بویه و آل کاکویه همکاری داشت و آنان نیز از توانایی‌های او استفاده می‌کردند.
حسین یکبار توانست نوح بن منصور (حکومت: ۳۶۵–۳۸۷ق) را درمان کند و از آن پس در شمار نزدیکان وی درآمد و اجازه گرفت به کتابخانه بزرگ و مشهور نوح راه یابد ولی پس از چندی آن کتابخانه آتش گرفت و همه کتاب‌ها سوخته شد.[۱۸] حسین پس از فوت پدرش، برخی کارهای وی را در حکومت عبدالملک بن نوح (حکومت: ۳۸۹–۳۹۰ق)، آخرین حاکم سامانی را برعهده گرفت.[۱۹] با سرنگونی این سلسله، ابن‌سینا در ۳۹۲ق به گرگانْج (اورگنج ـ جرجانیه)، مرکز حکومت آل مأمون (خوارزمشاهیان اولیه) رفت.
در این هنگام ابوالحسین سهیلی، وزیر حاکم حقوق ماهیانه‌ای برای ابن‌سینا مقرر گردید. پس از چندی، به گفته ابن‌سینا، بار دیگر «ضرورت وی را بر آن داشت» که گرگانج را ترک کند. وی درباره چگونگی این ضرورت چیزی نمی‌گوید، اما نظامی عروضی[۲۰] گفته سلطان محمود غزنوی (حکومت: ۳۸۸–۴۲۱ق/۹۹۸–۱۰۳۰م) از این امیر درخواست کرد که چند تن از دانشمندان دربار خود، از جمله ابن‌سینا را به دربار وی گسیل دارد. ابوریحان بیرونی و چندی دیگر به این سفر رضایت دادند، اما ابن‌سینا و دانشمند دیگری به نام ابوسهل مسیحی از رفتن سر باز زدند و ناگزیر شدند که گرگانج را ترک گویند.
حدود ۴۰۱ق/۱۰۱۲م ابن‌سینا از راه شهرهای نسا، ابیورد/باورد، طوس، سمنگان(سمنقان) به جاجرْم و سرانجام جرجان، محل دربار قابوس بن وشمگیر زیاری (حکومت: ۳۶۷–۴۰۲ق/۹۷۸–۱۰۱۲م) رسید. قابوس چند ماه بعد برکنار شد. در این شهر ابوعبید جوزجانی، به وی پیوست و تا پایان عمر ابن‌سینا، یار و همراه او بود، و نیز نخستین نویسنده سرگذشت ابن‌سینا به نقل از خودش بود.
در ۴۰۴ق ابن‌سینا به سمت ری رفت. وی در آنجا به خدمت همسر علی فخرالدوله آل بویه (درگذشت:۳۸۷ق) و مادر ابوطاهر شمس‌الدین، پسر فخرالدوله درآمد که پس از مرگ پدرش، فرمانروای همدان و قرمیسن (کرمانشاه) شده بود. در گزارشی از خواندمیر آمده که با حمله محمود غزنوی به عراق عجم ابن‌سینا از ری به قزوین و از قزوین به همدان شتافت.[۲۱] ابن‌سینا در چند نبرد همراه شمس‌الدین بود و از سوی وی به وزارت انتخاب گردید. بنابر گزارش جوزجانی، شمس الدوله از ابن‌سینا خواست که شرحی بر نوشته‌های ارسطو بنویسد، اما ابن‌سینا به وی گفته بود که فراغتی برای این کار ندارد، اما اگر وی راضی شود، به نوشتن کتابی درباره دانش‌های فلسفی (بی آنکه در آن با مخالفان، مناظره یا عقاید ایشان را رد کند) خواهد پرداخت و بدین سان تألیف کتاب شفا را از «طبیعیات» آن آغاز کرد.
چندی پس از مرگ شمس الدوله، همدان زیر فرمانروایی علاءالدوله محمد کاکویه (حکومت: ۳۹۸–۴۴۳ق) قرار گرفت.[۲۲] با ارتباط بین ابن‌سینا و علاءالدوله، او به اصفهان رفت.[۲۳] ابن‌سینا ۱۴ سال در اصفهان ماند و فعالیت‌های علمی وی بیشتر شد. وی در اصفهان کتاب‌های شفا، الانصاف و نجات را نوشت.

آثار

بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی سینا در شرح تألیفات او چنین گزارش داده‌است: «در فهرست‌ها و منابع تاریخی و رجالی، حدود ۴۵۶ یا ۵۰۰ و بلکه بیشتر کتاب، رساله، مقاله و… به ابن‌سینا نسبت داده و از آن او دانسته‌اند. فهرست تفصیلی و تحلیلی آثار شیخ همان‌گونه که بعضی از استادان معاصر همچون جرج قنواتی و دکتر مهدوی انجام داده‌اند کاری است مشکل و به سادگی و آسانی پایان پذیر نیست.» این بنیاد از بین آثار منسوب به ابن‌سینا ۱۸۵ اثر را با ذکر منبع تأیید کرده‌است.[۲۴] تمام آثار ابن‌سینا به جز انگشت شمار، به زبان عربی نوشته شده است. دانشنامه علائی، برجسته‌ترین اثر فارسی ابن‌سیناست. وی آن را برای علاءالدوله کاکویه و به درخواست او نوشته و به وی تقدیم کرده است.[۲۵]

دیدگاه‌ها

نظام فلسفی

ابن‌سینا، نظام فلسفی نوین خود را که قصد داشته است آن را به پایان برساند «حکمت یا فلسفه مشرقی» نامیده است. در میان نوشته‌های چاپ شده ابن‌سینا، کتاب کوچکی یافت می‌شود با عنوان گزیده شده از سوی ناشر، منطق المشرقیین که ظاهراً پاره‌ای از کتاب حکمة المشرقیه است و ابن‌سینا خود به آن اشاره می‌کند که گویا وی در آن فلسفه نوینی را، غیر از آنچه نزد مشائیان یافت می‌شود، عرضه کرده است.

گرایش عرفانی

«عارفان را در زندگی این جهانی، غیر از دیگران، مقامات و درجاتی است ویژه آنان، چنان‌که گویی هر چند هنوز در جامه‌های بدن هایشانند، آنها را فرونهاده و از آنها برهنه شده‌اند و روی به عالم قدس آورده‌اند. ایشان را کارهایی است نهانی در میان خودشان و کارهایی است آشکار که منکران را ناخوشایند است و آنانی که آن کارها را می‌شناسند، آنها را بزرگ می‌دارند».[۲۶]

آنگاه ابن‌سینا در وصف زاهد، عابد و عارف می‌گوید:

آن کس که از متاع جهان و خوشی‌های آن روی برتافته است، «زاهد» نامیده می‌شود و آن کس که به کار عبادات از نماز و روزه و مانند اینها بپردازد، «عابد» نام دارد و آن کس که‌اندیشه خود را به سوی قدس جبروت می‌گرداند و همواره چشم به راه تابش نور حق در نهانی‌ترین درون (سرّ) خویش است، «عارف» نامیده می‌شود.[۲۷] ویژگی عارف در این است که «وی حق نخستین را می‌خواهد، نه برای چیزی جز او و هیچ چیز را بر شناخت [عرفان] وی برتری نمی‌دهد. پرستش تنها برای اوست، زیرا وی شایسته پرستش است و این پرستش پیوندی شریف باحق نخستین است».[۲۸]

آرامگاه

ابن‌سینا پس از مرگ در همدان در زیر حصار این شهر توسط ابوسعید دخدوک به خاک سپرده شد. دخدوک نیز پس از مرگ در کنار قبر ابن‌سینا دفن شد. پس از تخریب مقبره قدیم و گشودن قبر بوعلی سینا و ابو سعید دخدوک، جمجمه و قسمتی از استخوان‌های بوعلی و ابوسعید از خاک بیرون آورده شد و تصویری از جمجمه بوعلی سینا گرفته شد. بقایای استخوان‌های این دو نفر در جعبه‌های مخصوص مهر و موم و در آرامگاه جدید بوعلی سینا مجدداً دفن شد. بر روی سنگ قبر بوعلی سینا از هر طرف به خط نسخ آیات و عباراتی به شکل برجسته حک شده‌است. سنگ قبر و تصویر جمجمه بوعلی سینا، اکنون در موزه آرامگاه این دانشمند نگهداری می‌شود.[۲۹]

ساختمان جدید آرامگاه ابن‌سینا در نهم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۳۳ش افتتاح شد. این بنا به مناسبت هزارمین سال تولد ا[۳۰]بن‌سینا از طرف انجمن آثار ملی ایران و به همت علی‌اصغر حکمت شیرازی ساخته شد. طراح این بنا مهندس هوشنگ سیحون بود و ساختمان آن توسط شرکت ساختمانی کشوری، به مدیریت احمدعلی ابتهاج، انجام گرفت.[۳۱]

بنای این آرامگاه با الهام از بنای گنبد قابوس و معماری دوران حیات ابن‌سینا ساخته شده است. دوازده ستونی که بر فراز آرامگاه ابن‌سینا و در زیر قبه گنبد برج ساخته شده به‌نشانه احاطه ابن‌سینا به دوازده رشته علمی، از قبیل طب، نجوم، ریاضیات، فلسفه، منطق، ادبیات، متافیزیک، عرفان، است. ده ستون ایوان مقبره هم به‌نشانه گذشتن ده قرن از زمان حیات او ساخته شده است. در این ساختمان موزه‌ای هم برای نمایش آثار مربوط به ابن‌سینا ساخته شده است.[۳۲]

شاگردان

حاصل زندگی ابن‌سینا، تربیت شاگردان دانشمند و حکیمی بود که هر یک به سهم خود اندیشه‌ها و افکار ابن‌سینا را، به شرق و غرب عالم، گسترش دادند.[۳۳] در ذیل به معرفی بعضی از آنها پرداخته می‌شود:[۳۴]

  • ابو عبیداللّه عبد الواحد بن محمّد جوزجانی
  • ابو عبداللّه محمد بن احمد معصومی
  • ابو الحسن بهمنیار بن مرزبان
  • ابومنصور حسین بن طاهر بن زیله
  • ابو الحسن علی نسائی
{author_name}
تصویر نویسنده :

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید