شهادت ثامن الحجج امام رضا (ع) تسلیت باد

علی بن موسی بن جعفر(ع) معروف به امام رضا (۱۴۸۲۰۳ق) هشتمین امام شیعه اثناعشری است. مشهورترین لقب او، رضا است. در حدیثی از امام جواد(ع) آمده است که لقب رضا از سوی خداوند به او داده شده است. او به عالم آل محمد و امام رئوف نیز شهرت دارد.

امام رضا(ع) در سال ۱۸۳ق، امامت را بر عهده گرفت و ۲۰ سال امام بود. دوره امامت امام رضا با خلافت هارون عباسی (۱۰ سال)، محمد امین (حدود ۵ سال) و مأمون عباسی (۵ سال) همزمان بود.

امام هشتم تا پیش از سفر به خراسان، در مدینه زندگی می‌کرد. در سال ۲۰۰ یا ۲۰۱ق به دستور مأمون به مرو رفت و با تهدید و به اکراه ولایتعهدی او را پذیرفت.

حدیث مشهور سلسلة الذهب در سفر به خراسان، در نیشابور از امام رضا(ع) نقل شده است. این حدیث درباره توحید و شرایط آن است. پس از ورود امام رضا(ع) به خراسان، مأمون برای زیر سؤال بردن مقام و علم او، مناظراتی میان وی و بزرگان ادیان و مذاهب تشکیل داد که برخلاف میل مأمون، سبب برتری امام رضا و اقرار به دانش او شد. بخشی از این مناظرات در کتاب الاحتجاج اثر طبرسی نقل شده است.

براساس نقل مشهور، امام رضا(ع)، آخر ماه صفر سال ۲۰۳ق در ۵۵ سالگی در طوس به دست مأمون به شهادت رسید و در بقعه هارونیه در روستای سناباد دفن شد. امروزه حرم امام رضا، در مشهد زیارتگاه مسلمانان است.

درباره امام رضا(ع) آثار هنری متعددی اعم از شعر و رمان و فیلم و... تولید و منتشر شده است. در کتاب «مدایح رضوی در شعر فارسی»، قصیده‌هایی از ۷۲ شاعر فارسی زبان در مدح امام رضا(ع) گرد آورده شده است. مجموعه تلویزیونی «ولایت عشق» به کارگردانی مهدی فخیم‌زاده، یکی از مهم‌ترین فیلم‌ها درباره امام رضا(ع) است که در سال ۱۳۷۶ش ساخته شد. تابلوی «یا ضامن آهو» اثر محمود فرشچیان نیز درباره داستان ضمانت امام رضا(ع) برای یک آهو به تصویر کشیده شده است.

کتاب‌های متعددی نیز درباره امام رضا(ع) به زبان‌های مختلف همچون فارسی،‌ عربی، انگلیسی نگارش و منتشر شده است. در کتاب «کتاب‌شناسی امام رضا(ع)» اثر سلمان حبیبی، بیش از هزار کتاب معرفی شده است. الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع) تألیف سید جعفر مرتضی عاملی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا(ع): دراسة و تحلیل، اثر باقر شریف قرشی و دانشنامه امام رضا(ع) از جمله این کتاب‌هاست.

 

زندگی‌نامه

نسب علی بن موسی با پنج واسطه به امام علی(ع) می‌رسد. پدرش موسی بن جعفر(ع)، امام هفتم شیعیان بود. کنیه‌اش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. در روایتی از امام جواد(ع) آمده است که این لقب از سوی خداوند به پدرش داده شده است؛[۱] ولی طبق برخی منابع، مأمون لقب رضا را به او داد.[۲] صابر، صدیق، رضی و وفی از دیگر القاب اویند.[۳] در برخی روایات، او عالم آل محمد نامیده شده است.[۴] نقل شده است که امام کاظم(ع) به فرزندانش می‌گفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است.»[۵] همچنین امام جواد(ع) در زیارت امام رضا(ع) او را امام رئوف خطاب کرده است.[۶] لقب امام رئوف در بین شیعیان شهرت بسیار دارد.[۷]

تولد

زادروز امام رضا(ع) را پنجشنبه یا جمعه، ۱۱ ذی‌القعده یا ذی‌الحجه و یا ربیع الاول سال ۱۴۸ یا ۱۵۳ق نقل کرده‌اند.[۸] کلینی، صاحب اصول کافی[۹] و بیشتر علما و و مورخان[۱۰] سال تولدش را ۱۴۸ق نقل کرده‌اند.

مادر

مادر امام رضا(ع) کنیزی از اهالی نوبه بوده است[۱۱] که با نام‌های مختلفی از او یاد شده است. گفته شده است هنگامی که امام کاظم(ع) او را خریداری کرد، نام تکتم را برای وی برگزید[۱۲] و وقتی امام رضا(ع) را به دنیا آورد، او را طاهره نامید.[۱۳] شیخ صدوق گفته است که عده‌ای نام مادر امام رضا(ع) را سکن نوبیه روایت کرده‌اند.[۱۴] همچنین اروی، نجمه، سمانه، نیز نامیده شده است و کنیه‌اش ام البنین بوده است.[۱۵]

در روایتی آمده که مادر امام رضا(ع) کنیزی پاک و پرهیزگار به نام نجمه بود که حمیده مادر امام کاظم(ع) وی را خریداری و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا(ع) او را طاهره نامید.‌»[۱۶]

همسران و فرزندان

همسر امام رضا سبیکه نام داشت.[۱۷] گفته شده وی از خاندان ماریه قبطیه، همسر پیامبر(ص)، بوده است.[۱۸]

در برخی از منابع تاریخی، همسر دیگری نیز برای امام رضا(ع) ذکر شده است: مأمون به امام رضا(ع) پیشنهاد داد که با دخترش «‌ام حبیب‌» یا «‌ام حبیبه‌» ازدواج کند و امام نیز پذیرفت.[۱۹] محمد بن جریر طبری از این ازدواج در حوادث سال ۲۰۲ق یاد می‌کند.[۲۰] گفته‌اند که هدف مأمون از این کار، نزدیکی بیشتر به امام رضا(ع) و نفوذ به خانه وی جهت اطلاع از برنامه‌هایش بوده است.[۲۱] سیوطی نیز از ازدواج دختر مأمون با امام رضا(ع) یاد کرده، ولی نام آن دختر را ذکر نکرده است.[۲۲]

درباره تعداد و اسامی فرزندان امام رضا اختلاف است. شیخ مفید، غیر از محمد بن علی فرزندی برای وی نمی‌شناسد.[۲۳] ابن شهرآشوب و طبرسی، نیز بر همین عقیده‌اند.[۲۴] برخی، از دختری به نام فاطمه برای وی سخن گفته‌اند.[۲۵] برخی، فرزندان ایشان را پنج پسر و یک دختر به نام‌های محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه نوشته‌اند.[۲۶] سبط ابن جوزی برای وی چهار پسر به نام‌های محمد (امام جواد)، جعفر، ابومحمد حسن، ابراهیم، و یک دختر، بدون ذکر اسم، یاد می‌کند.[۲۷] همچنین گفته شده فرزندی از او که دو سال یا کمتر داشته در قزوین، دفن شده است و گفته می‌شود که امامزاده حسین قزوین مرقد اوست. بنابر روایتی امام در سال ۱۹۳ق به این شهر مسافرتی داشته است.[۲۸]

امامت

امام رضا(ع) پس از شهادت پدرش امام کاظم(ع) در سال ۱۸۳ق امامت را عهده‌دار شد؛ مدت امامت او ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که با خلافت هارون الرشید(۱۰ سال)، محمد امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) همزمان شد.[۲۹]

راویان متعددی همچون داود بن کثیر رقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، حسین بن مختار، زیاد بن مروان، داود بن سلیمان و محمد بن سنان، احادیثی از موسی بن جعفر(ع) درباره امامت امام رضا(ع) نقل کرده‌اند.[۳۰]

همچنین مقبولیت امام رضا(ع) در میان شیعیان و برتری علمی و اخلاقی وی را، ثابت‌کننده امامت او می‌دانند. هرچند که وضعیت امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر(ع) پیچیده بود؛ اما بیشتر اصحاب امام کاظم(ع) جانشینی امام رضا(ع) را پذیرفتند.[۳۱]

گرایش شیعیان

پس از شهادت امام کاظم(ع)، بیشتر شیعیان با توجه به وصیت او و دلایل و شواهد دیگر، امامت فرزندش، علی بن موسی الرضا(ع) را پذیرفتند و وی را به عنوان امام هشتم تأیید کردند. این دسته که بزرگان اصحاب امام کاظم(ع) را هم شامل می‌شد، به نام قطعیه مشهور شدند؛[۳۲] ولی گروه دیگری از اصحاب امام هفتم‏(ع) از پذیرفتن امامت علی بن موسی الرضا(ع) سرباز زده و در امامت حضرت موسی بن جعفر(ع) توقف کردند که به همین جهت واقفیه (یا واقفه) نامیده شدند.[۳۳] واقفیه معتقد بودند که امام کاظم(ع)، مهدی موعود است که در غیبت به سر می‌برد و بازخواهد گشت.[۳۴]

جایگاه امام در مدینه

امام رضا(ع) تا پیش از سفر به خراسان در مدینه زندگی می‌کرد و از جایگاه ویژه‌ای در میان مردم برخوردار بود. او در گفتگویی که با مأمون درباره ولایتعهدی داشت، در توصیف این دوره گفته است:

همانا ولایتعهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و وقتی سوار بر مرکب خود، از کوچه‌های مدینه عبور می‌کردم، کسی عزیرتر از من نبود.[۳۵]

در مورد جایگاه علمی امام در مدینه نیز از خود ایشان نقل شده است:

من در مسجد پیامبر می‌نشستم و دانشمندانی که در مدینه بودند، هرگاه در مسئله‌ای درمی‌ماندند، همگی به من ارجاع می‌دادند و مسائل‌شان را نزد من می‌فرستادند و من به آنها پاسخ می‌دادم.[۳۶]

سفر به خراسان

 

سفر امام رضا(ع) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰ قمری [۳۷] یا سال ۲۰۱ قمری[۳۸] بود. به گزارش یعقوبی فرستاده مأمون برای انتقال امام رضا از مدینه به خراسان، رجاء بن ابی‌ضحاک خویشاوند فضل بن سهل بود. و او را از راه بصره به مرو آورد.[۳۹] به عقیده برخی مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعه‌نشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد او می‌ترسید از این رو دستور داد تا حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره، خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند.[۴۰]

مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۴۱] به گزارش شیخ مفید مأموران مأمون، امام رضا(ع) و برخی از بنی‌هاشم را از مسیر بصره به مرو بردند. مأمون آن‌ها را در خانه‌ای و امام رضا(ع) را در خانه‌ای دیگر جای داد و او را اکرام کرد.[۴۲]

اللّه جلّ جلاله یقول لا إله‏ إلّا اللّه‏ حصْنی‏ فمنْ دخل حصْنی أمن منْ عذابی قال فلمّا مرّت الرّاحلة نادانا بشروطها و أنا منْ شروطها
...خداوند جل جلاله می‌فرماید: «لا إله‏ إلّا اللّه» دژ و حصار من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](ع) گفت: [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم.

ابن بابویه، کتاب التوحید، ص۴۹.

بیان حدیث سلسلة الذهب

مقالهٔ اصلی: حدیث سلسلة الذهب

اسحاق بن راهْویه می‌گوید: وقتی امام رضا(ع) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، شماری از محدّثان عرض کردند:‌ ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف می‌‏برید و برای ما حدیثی بیان نمی‌فرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و از پدرانش از رسول خدا نقل کرد که جبرئیل گفت شنیدم از خداوند که فرمود:

کلمه‏ «لا إله إلّا الله‏» دژ من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مرکب حضرت حرکت کرد با صدای بلند فرمود: با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.[۴۳]

بیان این حدیث را در نیشابور یکی از مهم‌ترین و مستندترین حوادث مسیر حرکت امام رضا(ع) می‌دانند.[۴۴]

ولایتعهدی امام رضا(ع)

به نوشته شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا(ع)، طراح ماجرای ولایتعهدی امام رضا(ع)، مأمون بود؛ زمانی که مأمون در مبارزه بابرادرش امین ناامید شده بود با خدا عهد کرد اگر از دست امین رها شده و بر او پیروز شود، خلافت را به علی بن موسی(ع)، می‌سپارد.[۴۵] با کشته شدن امین و به خلافت رسیدن مأمون، فضل بن سهل، وزیر مأمون، عهد او با خدا را یادآوری کرد؛[۴۶] اما علامه مجلسی در بحار الانوار، طرح و اندیشه اولیه ولایتعهدی را از جانب فضل بن سهل می‌داند؛ زیرا او نسبت به علویان متمایل بود و قصد داشت حکومت را از عباسیان به علویان منتقل کند.[۴۷]

پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من می‌خواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم!. ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. امام در پاسخ مأمون گفت: «اگر حکومت حق توست، نمی‌تـوانی به فرد دیگری ببخشی و اگر متعلق به تو نیست، شایستگی بخشـش آن را نـداری؟.»[۴۸] محققان معتقدند این پاسخ امام(ع) اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.[۴۹] سید جعفر مرتضی عاملی نیز معتقد است اساسا مأمون جدیتی در پیشنهاد خلافت به امام رضا(ع) نداشت. وی مباحث گسترده‌ای را مطرح ساخته و در نهایت این پیشنهاد مأمون را تلاشی برای تثبیت خلافت خود وی ارزیابی می‌کند.[۵۰] پس از این، مأمون خواست که ولایتعهدی پس از خودش را به امام رضا(ع) واگذار نماید، باز با مخالفت شدید امام مواجه شد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شورا را در شش نفر قرار داد (ر.ک: شورای شش نفره) که یکی از آنان جدّ تو امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنان مخالفت کرد گردنش زده شود!. چاره‌ای نیست جز اینکه آنچه از تو می‌خواهم بپذیری که من گزیری از آن نمی‌یابم. امام(ع) پاسخ داد: پس من می‌پذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه باز دارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.[۵۱]

بدین طریق، مأمون دوشنبه ۷ رمضان سال ۲۰۱ قمری. با امام رضا(ع) به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت کرد و مردم را به جای لباس سیاه، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا(ع) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد، مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.[۵۲]

مناظرات

مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت می‌گرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است.[۵۳] برخی از این مناظرات [یا احتجاجات] از این قرارند:[۵۴]

مأمون می‌خواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل بیت علیهم السلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «‌علم لدنّی‌» می‌دانستند، از بین ببرد.[۵۵] صدوق در این باره می‌گوید: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار می‌داد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمی‌شد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه می‌شود، ملتزم می‌گردید.[۵۶]

این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا علیه‌السلام مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی می‌شوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.[۵۷]

نماز عید

 

پس از عقد ولایتعهدی (در ۷ رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا(ص) به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا(ع) مانند خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج شود، اما دیدند که ایشان با پای برهنه در حالی‌که تکبیر می‌گوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمول این‌گونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یک‌باره از اسب‌ها فرود آمده و کفش‌ها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که می‌رفت سه بار تکبیر می‌گفت.

گفته‌اند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّا(محل برپایی نماز) برسد، مردم فریفته او می‌شوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.[۵۸]

شهادت

شهادت امام علی‌ بن‌ موسی(ع) را جمعه یا دوشنبه آخر ماه صفر، یا ۱۷ صفر، یا ۲۱ رمضان، یا ۱۸ جمادی‌الاولی، یا ۲۳ ذی‌القعده، یا آخر آن، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ نقل کرده‌اند.[۵۹] کلینی، وفات او را در ماه صفر سال ۲۰۳ق. در ۵۵ سالگی ذکر می‌کند.[۶۰] طبق نظر بیشتر علماء و مورخین سال شهادت امام رضا، ۲۰۳ق. بوده است.[۶۱] طبرسی روز شهادت را در آخر ماه صفر نقل می‌کند.[۶۲]

در تعداد سال‌های زندگی علی بن‌موسی نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت او، از ۴۷ سال تا ۵۷ سال گفته شده است.[۶۳] طبق قول مشهور در تاریخ ولادت و وفات وی، سن امام رضا در هنگام شهادت ۵۵ سال بوده است.

هم‌چنین نقل قول‌های متفاوتی در چگونگی شهادت امام رضا(ع) ذکر شده است:

  • در تاریخ یعقوبی آمده است، مأمون در سال ۲۰۲ق از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا(ع) و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین همراه وی بودند.[۶۴] چون به طوس رسیدند، امام رضا(ع) در قریه‌ای که به آن نوقان‌ گفته می‌شود، در اول سال ۲۰۳ قمری وفات کرد و بیماری آن حضرت بیش از سه روز نبود و گفته شده که علی بن هشام انار مسمومی به او خورانید و مأمون بر وی سخت بی‌تابی نشان داد. یعقوبی در ادامه می‌نویسد: «‌خبر داد مرا ابوالحسن بن ابی عباد و گفت: مأمون را دیدم که قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه (امام) رضا سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده می‌رفت و می‌گفت؛ یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او می‌آوردند و خوراکش همان بود، سپس در روز چهارم بازگشت».[۶۵]
  • شیخ مفید نقل می‌کند مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخن‌هایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا(ع) رفته و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا(ع) نوشانید و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است.[۶۶]
  • شیخ صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل می‌کند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است.[۶۷] سید جعفر مرتضی عاملی، شش نظر را درباره درگذشت امام رضا(ع) ذکر می‌کند.[۶۸]
  • ابن حبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری، ذیل نام «‌علی بن موسی الرضا‌» می‌نویسد: علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ق. بود.[۶۹]

در مورد علت قتل امام رضا(ع) توسط مأمون، دلایل مختلفی ذکر شده است: غلبه امام بر علمای مختلف در جلسات مناظره،[۷۰] استقبال پرشور مردم از امامت امام در مراسم نماز عید مأمون از این حادثه احساس خطر کرد و متوجه شد دادن ولایت عهدی به امام، اوضاع را علیه وی سخت‌تر کرده است. از این رو، مراقبانی برای آن حضرت گمارد تا مبادا اقدامی بر ضد مأمون انجام دهد.[۷۱] امام از مأمون وحشتی نداشت و در اکثر اوقات به او چنان جواب می‌داد که ناراحتش می‌کرد. این وضع نیز باعث خشم مأمون و زیادتر شدن دشمنی وی نسبت به حضرت می‌شد، هرچند آشکار نمی‌کرد.[۷۲] چنانکه نقل شده هنگامی که مأمون از خبر یکی از فتوحات نظامی‌اش خوشحالی می‌کرد، امام رضا(ع) به او گفت:‌ «ای امیر مؤمنان، از خدا بترس درباره امت محمد(ص) و آنچه که خدا به تو واگذار کرده است. تو امور مسلمین را تضییع کرده‌ای و...»[۷۳]

پس از شهادت امام رضا(ع)، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد.[۷۴] امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است و سالانه زیارتگاه میلیون‌ها مسلمان از کشورهای مختلف است.[۷۵]

سیره رضوی

سیره عبادی: در سیره عملی امام رضا(ع) آمده است که آن حضرت در مناظرات علمی که بزرگان ادیان و فرق در آن حضور داشتند، به مجرد شنیدن صدای اذان، جلسه را ترک می‌کرد و در پاسخ به درخواست حاضران برای ادامه بحث علمی، فرمود: نماز می‌گزاریم و بازمی‌گردیم.[۷۶] گزارش‌هایی از عبادت‌های شبانه و شب زنده‌داری ایشان نقل شده است.[۷۷] هنگامی که امام رضا(ع) پیراهن خود را به دعبل خزاعی هدیه داد به او فرمود: از این پیراهن محافظت کن که من با آن، هزار شب، در هر شب هزار رکعت نماز خوانده‌ام و با آن هزار بار قرآن را ختم کرده‌ام.[۷۸] سجده‌های طولانی آن حضرت نیز گزارش شده است.[۷۹]

سیره اخلاقی: نمونه‌های فراوانی از برخورد نیک امام در معاشرت با دیگران نقل شده است. رفتار محبت‌آمیز و همسفره شدن امام با بردگان و زیردستان حتی پس از ولیعهدی[۸۰] نمونه‌ای از این گزارش‌ها است. ابن شهر آشوب نقل کرده است که روزی امام به حمام رفت و یکی از حاضران که امام را نمی‌شناخت از ایشان خواست دلّاکی او را انجام دهد. امام پذیرفت و شروع به دلاکی کرد. دیگران با مشاهده این ماجرا امام را به آن مرد معرفی کردند و وقتی آن مرد شرمسار شد و عذرخواهی کرد، امام او را آرام کرد و به دلاکی ادامه داد.[۸۱]

سیره تربیتی: در سیره رضوی بر نقش خانواده در تربیت فرزند تاکید شده و مواردی همچون لزوم ازدواج با همسر صالح،[۸۲] اهتمام به ایام بارداری،[۸۳] نام گذاری نیک،[۸۴] و تکریم کودک[۸۵] گوشزد شده است. در مورد اهتمام امام رضا(ع‏) به انس گرفتن با نزدیکان نیز نقل شده است که هرگاه امام فراغتی پیدا می‌کرد، نزدیکان و اطرافیانش از کوچک و بزرگ را جمع می‌کرد و به گفتگو با آنان می‌پرداخت.[۸۶]

قال الرضا(ع):
لا تدعوا الْعمل الصّالح والاجْتهاد فی الْعبادة اتّکالًا على حبّ آل محمّدٍ(ع‏)؛ لا تدعوا حبّ آل محمّدٍ(ع) و التّسْلیم لأمْرهمْ اتّکالًا على الْعبادة فإنّه لا یقْبل أحدهما دون الْآخر.
انجام کار نیک و کوشش در عبادت را با تکیه بر دوستی آل‌محمد (ص) رها نکنید؛ دوستی آل‌ محمد (ص) و تسلیم بودن در برابر دستورات‌شان را نیز با تکیه بر عبادت وانگذارید، چرا که هیچ‌یک از این دو بدون دیگری پذیرفته نمی‌شود.
بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۴۸

سیره علمی: امام رضا(ع‏) وقتی در مدینه حضور داشت در روضه نبوی می‌نشست و دانشمندانی که از پاسخ سؤالات درمی‌ماندند، از امام یاری می‌خواستند.[۸۷] پس از حضور در مرو نیز از رهگذر مناظراتی که برپا می‌شد، به بسیاری از شبهات و سؤالات پاسخ می‌گفت. افزون بر آن امام در منزل خود و در مسجد مرو حوزه علمی تشکیل داد ولی وقتی مجلس درس امام بالا گرفت مأمون دستور تعطیلی آن را صادر کرد و امام او را نفرین کرد.[۸۸]

مقالهٔ اصلی: طب الرضا

اهتمام به تندرستی و طب در روایات امام رضا(ع‏) نمود روشنی دارد. در این روایات ضمن تبیین برخی مفاهیم مرتبط با این زمینه، به امر پیشگیری، تغذیه صحیح، بهداشت فردی و درمان نیز پرداخته شده است. کتاب طب الرضا معروف به رساله ذهبیه منسوب به امام رضا(ع‏) است و دربردارنده توصیه‌هایی در این زمینه است.

تقیه نکردن در بحث امامت: دوره امامت امام رضا(ع) تا حدی تقیه را برنمی‌تافت؛ زیرا وقایع مربوط به پیدایش جریان واقفیه، جامعه امامیه را با خطری جدی روبرو ساخته بود. به‌علاوه برخی بازماندگان فرقه فطحیه نیز در زمان امام رضا(ع‏) فعال بودند. با توجه به این شرایط، امام تا حدی از سیاست تقیه فاصله گرفت و با صراحت بیشتری به تبیین ابعاد امامت پرداخت. برای نمونه بحث مفترض الطاعة بودن امام، از زمان امام صادق(ع) در محافل دینی و کلامی مطرح شده بود، ولی امامان در این مسئله با تقیه برخورد می‌کردند. امام رضا بدون آنکه به تعبیر روایات «ترسی از طغیانگر به خود راه دهد»، خود را امام مفترض الطاعه معرفی می‌نمود.[۸۹] در عین حال امام از شیعیان می‌خواست که «تقوا پیشه کنید و سخن ما را برای همگان پخش نکنید.»[۹۰]

همچنین امام در پاسخ نامه مأمون که از ایشان خواسته بود درباره اسلام ناب برای او بنویسد، پس از اشاره به توحید و نبوت پیامبر اسلام، امامت و جانشینی امام علی(ع) و یازده امام پس از وی را مطرح می‌کند و عبارت «القائم بامر المسلمین: کسی که امور مسلمانان را بر عهده دارد» را در مورد امام به کار می‌برد.[۹۱]

آثار منسوب

 

برخی از نویسندگان، از امام رضا(ع) به جز احادیث و اخباری که از آن حضرت نقل کرده‌اند و یا پاسخ کسانی که برای فهم مسائل علوم و معارف به آن بزرگوار مراجعه کرده‌اند (مثلاً کتاب عیون اخبار الرضا بسیاری از این مسائل را نقل کرده است.)، تألیفاتی نیز ذکر کرده‌اند که صحت انتساب آنها نیازمند ادله کافی است و استناد برخی از آنها قابل اثبات نیست. از جمله این تألیفات کتاب «‌الفقه الرضوی‌» است که محققین از علماء، نپذیرفته‌اند که این کتاب نوشته امام رضا(ع) باشد.[۹۲] اثر دیگری که به امام رضا(ع) نسبت داده شده است، «‌رساله ذهبیه‌» در پزشکی است. گفته شده است که امام این رساله را در حدود سال ۲۰۱ق. برای مأمون فرستاد و مأمون برای نشان دادن اهمیت آن دستور می‌دهد که با طلا نوشته و پس از آن در خزانه دارالحکمه نگهداری شود و به همین مناسبت است که آن را رساله ذهبیه نامیده‌اند. بسیاری از علماء بر این رساله شرح نوشته‌اند.[۹۳]

از دیگر آثار نسبت داده شده به امام رضا(ع) «‌صحیفة الرضا‌» در فقه است که انتساب آن به ایشان ثابت نشده است.[۹۴] کتاب دیگری که به امام رضا(ع) نسبت داده شده است، کتاب «‌محض الاسلام و شرایع الدین‌» است که ظاهراً اطمینانی به صدور این کتاب از امام نیست.[۹۵]

اصحاب

شیخ طوسی در کتاب رجال خود اسامی حدود ۳۲۰ نفر از اصحاب امام رضا(ع) را ذکر کرده است.[۹۶] از میان محققین متاخر، عطاردی در «مسند الامام الرضا»،[۹۷] ۳۱۲ نفر و قرشی در کتاب «حیاة الامام علی بن موسی الرضا(ع)»[۹۸] تعداد راویان از امام هشتم را ۳۶۷ تن دانسته‌اند. محمد مهدی نجف نویسنده کتاب الجامع لرواة اصحاب الامام الرضا، اسامی ۸۳۱ نفر را از منابع مختلف شیعه به عنوان راوی و اصحاب امام رضا جمع‌آوری کرده است.[۹۹]

برخی از اصحاب امام به نقل شیخ طوسی[۱۰۰] عبارتند از:

محمد بن عمر کشی، از رجالیان شیعه در قرن چهارم قمری، شش تن از اصحاب امام رضا(ع) را جزو اصحاب اجماع شمرده است. این شش تن عبارتند از: یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، ابن ابی‌عمیر، عبدالله بن مغیره، حسن بن محبوب و بزنطی.[۱۰۱] وی حماد بن عثمان را از اصحاب اجماع و یاران امام صادق(ع) ذکر کرده است.[۱۰۲]

جایگاه نزد اهل‌سنت

برخی بزرگان اهل‌سنت در سخنانی نسب، علم، فضل امام رضا(ع) را ستوده[۱۰۳] و به زیارت حرم امام رضا(ع) می‌رفته‌اند. رسول جعفریان، از پژوهشگران معاصر تاریخ، در کتاب «تاریخ تشیع در ایران» چند تن از عالمان اهل سنت را که تا قرن ششم به زیارت امام هشتم رفته‌اند، معرفی کرده است.[۱۰۴] از جمله ابن حبّان، محدث اهل سنت در قرن سوم و چهارم هجری، گفته است که بارها به زیارت قبر علی بن موسی در مشهد می‌رفتم و با توسل به آن حضرت مشکلاتم برطرف می‌شد.[۱۰۵] همچنین ابن حجر عسقلانی نقل کرده که ابوبکر محمد بن خزیْمه، فقیه، مفسر و محدث اهل سنت در قرن سوم و چهارم هجری، و ابوعلی ثقفی، از عالمان نیشابور، به همراه دیگرانی از اهل سنت به زیارت قبر امام رضا(ع) رفته‌اند. راوی این حکایت (که خودش آن را برای ابن حجر نقل کرده است) گفته است: «ابوبکر بن خزیمه چنان به بزرگداشت این بقعه، و فروتنی و زاری نزد آن پرداخت که ما متحیر شدیم.»[۱۰۶] ابن نجار از جایگاه امام در علم و دین سخن به میان آورده و گفته است: «وی در علم و دین چنان جایگاهی داشت که در بیست و چند سالگی، در مسجدالنبی فتوا می‌داد.»[۱۰۷]

به گفته رسول جعفریان، حاکم نیشابوری، محدث و فقیه شافعی مذهب در قرن چهارم قمری، کتابی با عنوان «مفاخر الرضا» درباره امام رضا(ع) نوشته که از بین رفته است و فقط بخش اندکی از آن در کتاب الثاقب فی المناقب اثر ابن حمزه طوسی باقی مانده است.[۱۰۸]

آثار هنری و فرهنگی

درباره امام رضا(ع) آثار هنری متعددی اعم از شعر و رمان و فیلم و... به وجود آمده است.

آثار ادبی

درباره امام رضا(علیه السلام) اشعار فراوانی سروده شده است.[۱۰۹] به گفته نویسندگان کتاب «مدایح رضوی در شعر فارسی»، ظاهراً سنائی غزنوی، از شاعران قرن پنجم قمری، نخستین شاعری است که در مدح امام رضا(ع) این قصیده را سروده است.

دین را حرمی است در خراسان   دشوار تو را به محشر آسان
از معجزهای شرع احمد   از حجت‌های دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت   پیوسته درش مشیر غفران
چون کعبه پر آدمی ز هر جای   چون عرش پر از فرشته هزمان
هم فر فرشته کرده جلوه   هم روح وصی درو به جولان
از رفعت او حریم، مشهد   از هیبت او شریف، بنیان
از دور شده قرار زیرا   نزدیک بمانده دیده حیران
از حرمت زائران راهش   فردوس فدای هر بیابان
قرآن نه درو و او اولوالامر   دعوی نه و با بزرگ برهان
ایمان نه و رستگار از او خلق   توبه نه و عذرهای عصیان
از خاتم انبیا درو تن   از سید اوصیا درو جان
آن بقعه شده به پیش فردوس   آن تربه به روضه کرده رضوان
از جمله شرط‌های توحید   از حاصل اصل‌های ایمان
زین معنی زاد در مدینه   این دعوی کرده در خراسان [۱۱۰]

اگر قصیده‌ای پیش از او در این باره سروده شده، از بین رفته یا در دسترس نیست.[۱۱۱] همچنین به نظر آنان، تا زمان تیموریان و صفویان، اشعار مدح درباره امام رضا(ع) اندک بود؛ اما از زمان صفویه فرونی یافت.[۱۱۲] در کتاب «مدایح رضوی در شعر فارسی»، قصیده‌هایی از ۷۲ شاعر فارسی زبان[۱۱۳] در مدح امام رضا(ع) از سنائی غزنوی تا دوران معاصر گرد آورده شده است.[۱۱۴] «قطعه‌ای از بهشت» اثر حبیب‌الله چایچیان متخلّص به حسان[۱۱۵] و «با آل علی هرکه در افتاد ور افتاد» اثر نسیم شمال، روحانی و شاعر دوره مشروطیت، از جمله اشعار درباره امام هشتم است.[۱۱۶] قطعه‌ای از بهشت چنین است:[۱۱۷]

آمدم ای شاه پناهم بده   خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان   دور مران از در و راهم بده
ای گل بی خار گلستان عشق   قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم   اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حریمت به مثل کهرباست   شوق و سبک‌خیزی کاهم بده
تا که ز عشق تو گدازم چو شمع   گرمی جان سوز به آهم بده
لشکر شیطان به کمین من است   بی کسم ای شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من   با نظری یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند   نور بدان شام سیاهم بده
آنچه صلاح است برای «حسان»   از تو اگر هم که نخواهم بده

رمان‌هایی نیز درباره امام رضا(ع) نگارش شده است که «به بلندای آن ردا» از سید علی شجاعی، «اقیانوس مشرق» از مجید پورولی کلشتری و «راز آن بوی شگفت» فریبا کلهر، از جمله آنها است.[۱۱۸]

آثار نمایشی

گفته شده تا کنون دو فیلم جدی درباره امام رضا(ع) در ایران ساخته شده است: یک فیلم مستند با نام «یا ضامن آهو» به کارگردانی پرویز کیمیایی که در سال ۱۳۵۰ش ساخته شد و کوشید تا حس و حال یک روز زیارتی در حرم امام رضا(ع) را به تصویر بکشد. مجموعه تلویزیونی «ولایت عشق» به کارگردانی مهدی فخیم‌زاده، دومین و مهم‌ترین فیلم در رابطه با امام رضا(ع) شمرده شده است. این فیلم که در سال ۱۳۷۶ش ساخته شد، به تبیین تاریخ امامت امام رضا(ع) از مدینه تا مرو و شهادت آن امام پرداخته است.[۱۱۹] فیلم «روز هشتم» ساخته مهدی کرم‌پور در سال ۱۳۸۸ش، از دیگر آثار نمایشی درباره امام رضا(ع)‌ است که بارها از شبکه‌های مختلف سیما در ایران پخش شده است.[۱۲۰]

تابلوی ضامن آهو

تابلو ضامن آهو اثر محمود فرشچیان داستان ضمانت امام رضا(ع) برای یک آهو را به تصویر کشیده است. براساس گزارش برخی خبرگزاری‌ها، این تابلو در دو نسخه خلق شده است: یکی در سال ۱۳۵۸ش و دیگری در سال ۱۳۸۹ش خلق و به آستان قدس رضوی اهدا شد.[۱۲۱]

جشنواره بین المللی امام رضا(ع)

جشنواره بین المللی امام رضا(ع)، جشنواره‌ای فرهنگی و هنری که از سال ۱۳۸۲ش، هر ساله با آغاز دهه کرامت و میلاد حضرت معصومه(س) در قم آغاز و پس از اجرا در همه استان‌های کشور و نیز مناطق متعددی در خارج کشور، در شب میلاد امام رضا(ع) در مشهد به کار خود پایان می‌دهد. این جشنواره در موضوعات گوناگون همچون علمی، پژوهشی، فرهنگی، هنری، سینمایی، مطبوعاتی، دیجیتالی و کودک و نوجوان از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار می‌شود.[۱۲۲]

کتاب‌شناسی

آثار متعددی درباره امام رضا(ع) به زبان‌های مختلف همچون فارسی،‌ عربی، انگلیسی نگارش و منتشر شده است که در کتب کتاب‌شناسی همچون «کتابنامه امام رضا(ع)» اثر علی اکبر الهی خراسانی، «کتاب‌شناسی امام رضا(ع)» از سلمان حبیبی، «گزیده کتاب‌شناسی امام رضا(ع)» از هادی ربانی گردآوری و معرفی شده‌اند.

در کتاب «کتاب‌شناسی امام رضا(ع)» از سلمان حبیبی، بیش از هزار کتاب در شانزده فصل معرفی شده است. در فصل چهاردهم، کتاب‌های ترجمه شده از زبان‌های خارجی مانند اردو، ترکی، آلمانی،‌ انگلیسی، فرانسه و تایلندی معرفی شده‌اند.[۱۲۳] با این وجود در مقدمه این کتاب آمده است که این کتاب‌شناسی، شامل همه کتاب‌های مستقل چاپی درباره آثار و اندیشه‌های امام رضا(ع) نیست.[۱۲۴] برخی از کتاب‌های مستقل درباره امام رضا(ع) از این قرار است:

  • الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، سید جعفر مرتضی عاملی. این کتاب با عنوان «زندگی سیاسی هشتمین امام» توسط سید خلیل خلیلیان به فارسی ترجمه و از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده است.
  • الامام الرضا علیه السلام؛ تاریخ ودراسة،‌ سید محمدجواد فضل الله. این کتاب با عنوان «تحلیلی از زندگانی امام رضا(ع)» توسط محمدصادق عارف به فارسی ترجمه و از سوی آستان قدس رضوی، منتشر شده است.
  • حیاة الامام علی بن موسی الرضا(ع): دراسة و تحلیل، باقر شریف قرشی. این اثر با عنوان «پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی بن موسی الرضا(ع)» توسط سید محمد صالحی، به فارسی ترجمه و از سوی دار الکتب الاسلامیه منتشر شده است. این کتاب توسط جاسم رشید به انگلیسی ترجمه شده است.
  • الامام الرضا(ع) عند اهل السنة، محمدمحسن طبسی،‌ انتشارات آستان قدس رضوی. این کتاب به زبان فارسی، انگلیسی و اردو ترجمه شده است.
  • حکمت‌نامه رضوی، در چهار جلد از محمد محمدی ری‌شهری با همکاری جمعی از پژوهشگران، انتشارات دار الحدیث.
  • فرازهایی از زندگانی امام رضا(ع)، اثر محمدرضا حکیمی که به زبان‌های انگلیسی، روسی، ترکی و مالایو ترجمه شده است.[۱۲۵]
  • صیحفه رضویه جامعه، سید محمدباقر ابطحی نیز به زبان‌های انگلیسی،‌ اردو و ترکی ترجمه شده است.[۱۲۶]
  • سیره علمی و علمی امام رضا(ع)، عباسعلی زارعی سبزواری، آستانن قدس رضوی.
  • دانشنامه امام رضا(ع) که با همکاری سه نهاد جامعة المصطفی العالمیة، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد بین المللی فرهنگی- هنری امام رضا(ع) تاکنون دو جلد آن منتشر شده است.[۱۲۷]

گزیده سخنان

  • خوشا به حال کسى که دلش به شکر نعمت، مشغول است. [۱۲۸]
  • قناعت افزون بر نگهداشت شخصیت و عزّت نفس، رنج زیاده خواهى و بندگى دنیاپرستان را نیز از دوش انسان بر مى دارد و جز دو کس راه قناعت را نپیماید: آن که بیشتر در پى پاداش اخروى است و بزرگى که خود را از مردم فرومایه دور نگاه مى دارد. [۱۲۹]
  • نیکى به دیگران را چون برشمرى، دیگر خیرى ندارد. [۱۳۰]
  • اجل آفت آرزوست، و نیکى اندوخته همیشگى، و نیکوکارى دستآورد استواراندیش، و کوتاهى کردن مصیبت نیرومندان، و بخل آبرو را از میان مى برد، و محبّت فراخوان رنج‌هاست، و بزرگترین و گرامى ترین صفت ها نیکى کردن به دیگران و فریادرسى غمدیدگان و تحقّق بخشیدن به آرزوى آرزومندان و امید امیدواران و افزون ساختن دوستان در زندگى و گریه کنندگان پس از مرگ است. [۱۳۱]
  • گدایى کلید سختى است. [۱۳۲]
  • مصاحبتت با حاکم، محتاطانه و با دوست، فروتنانه و با دشمن پرهیزکارانه و با توده مردم،خوشرویانه باشد. [۱۳۳]
  • صوفیان به امام گفتند: مأمون ولایت را به تو بازگردانده است و تو سزاوارترین مردم به آن هستى ولى کسى چون تو که سرور و مقدّم بر همگان است باید جامه پشمین و زبر به تن کند. پس حضرتش فرمود: واى بر شما، آنچه از پیشواى جامعه خواسته مى شود، عدل و داد اوست و این که هرگاه سخن بگوید، راست گوید و هرگاه حکم کند، عدالت ورزد و چون وعده دهد، وفا کند. «بگو چه کسى زینت هایى را که خدا براى بندگانش پدید آورده و روزى پاکیزه را حرام کرده است؟». بى گمان یوسف صدّیق، جامه دیباى زربفت پوشید و بر پشتى هاى خاندان فرعون تکیه زد.
کلمات کلیدی
{author_name}
تصویر نویسنده :

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید