هشتم شهریور روز مبارزه با تروریسم

محمدعلی رجایی (۱۳۱۲-۱۳۶۰ش) سیاستمدار شیعه و دومین رئیس‌جمهور ایران بود. او در دولت مهدی بازرگان وزیر آموزش و پرورش، نخست‌وزیر دولت سید ابوالحسن بنی‌صدر و نماینده تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی نیز بود. پس از عزل بنی‌صدر از مقام ریاست‌جمهوری، رجایی با به دست آوردن ۸۸ درصد آرای مردم رئیس‌جمهور شد.

رجایی ۲۸ روز پس از شروع ریاست‌جمهوری‌اش، بر اثر انفجار در دفتر نخست‌وزیری به همراه نخست‌وزیرش محمدجواد باهنر به شهادت رسید. گفته شده عامل انفجار مسعود کشمیری، دبیر وقت شورای امنیت ملی و از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود که در دستگاه‌های اجرایی ایران نفوذ کرده بود.

رجایی قبل از انقلاب با گروه‌های ضد حکومت پهلوی با گرایش‌های مختلف، مانند جمعیت فدائیان اسلام، نهضت آزادی ایران و مؤتلفه اسلامی همکاری داشت. او با بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق نیز تا قبل از تغییر ایدئولوژیک آنها از اسلام به مارکسیسم، همکاری می‌کرد. رجایی در سال ۱۳۵۳ش توسط ساواک دستگیر و ۱۴ ماه شکنجه شد.

رجایی ولایت‌فقیه را جوهره انقلاب اسلامی می‌دانست و برای برقراری عدالت اسلامی، معتقد به پیاده کردن اقتصاد اسلامی بود. امام خمینی رجایی را فردی دانسته که از زمان دست‌فروشی تا ریاست‌جمهوری تغییری در او ایجاد نشده است. بیش از بیست کتاب درباره رجایی نوشته شده است.

زندگی‌نامه

محمدعلی رجایی در ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ش[۱] در قزوین به دنیا آمد. پدرش عبدالصمد در بازار مغازه خرازی داشت و از اعضای انجمن منتظرین امام زمان(عج)[یادداشت ۱] در قزوین بود.[۲] رجایی در چهار سالگی پدرش را از دست داد و اداره زندگی او به عهده مادر، دایی و برادرش بود.[۳]

کار، تحصیل، ازدواج

رجایی تحصیلات خود را در قزوین تا ششم ابتدایی ادامه داد و پس از آن در مغازه خرازی دایی خود، شاگردی کرد. وی در حدود چهارده سالگی[۴] در سال ۱۳۲۶ش برای یافتن کار به تهران مهاجرت کرد و نزدیک دو سال به دست‌فروشی و شاگردی در بازار پرداخت.[۵] او در هجده سالگی،[۶] در سال ۱۳۲۸ش وارد نیروی هوایی شد و همزمان دیپلم ریاضی گرفت.[۷]

رجایی پس از چهار سال از نیروی هوایی ارتش استعفا داد[۸] و در سال ۱۳۳۳ش وارد شغل معلمی شد. وی در سال ۱۳۳۸ش از دانشسرای عالی (نهادی عمومی و دولتی برای تربیت دبیران دبیرستان)[۹] در رشته ریاضی مدرک کارشناسی گرفت.[۱۰] او در رشته آمار نیز کارشناسی ارشد دریافت کرد.[۱۱]

رجایی در سال ۱۳۴۱ش با عاتقه صدیقی (پوران رجایی) ازدواج کرد.[۱۲] به گفته رجایی، او همسرش را از سال ۱۳۴۹ش وارد فعالیت‌های ضد حکومت پهلوی کرد.[۱۳] عاتقه صدیقی پس از انقلاب نماینده دور دوم[۱۴] و سوم مردم تهران[۱۵] در مجلس شورای اسلامی بود.

شهادت

رجایی در ۸ شهریور ۱۳۶۰ش، در زمان ریاست‌جمهوری خود، با انفجار بمب در ساختمان نخست‌وزیری به همراه محمدجواد باهنر (نخست‌وزیر وقت)، به شهادت رسید.[۱۶]

به گفته اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس وقت، عامل انفجار مسعود کشمیری[۱۷] دبیر وقت شورای امنیت ملی بود.[۱۸] کشمیری از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود که در دستگاه‌های اجرایی ایران نفوذ کرد و مورد اعتماد محمدعلی رجایی نیز قرار گرفت؛[۱۹] البته سازمان مجاهدین هیچ‌گاه مسئولیت این انفجار را به عهده نگرفت.[۲۰]

رجایی پس از تشییع،[۲۱] در قطعه ۲۴ بهشت زهرای تهران، دفن شد. بر روی قبر وی و شهیدان واقعه هفتم تیر، آرامگاهی ساخته شده است.[۲۲]

پیش از انقلاب

رجایی هنگامی که در مدرسه احمدیه تهران، از مدارس وابسته به جامعه تعلیمات اسلامی [یادداشت ۲] درس می‌خواند، در گروهی به نام شیعیان عضو شد. گروه شیعیان توسط برخی از دانش‌آموزان مدرسه احمدیه تأسیس شده بود و به فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی می‌پرداخت.[۲۳]

آشنایی با آیت‌الله طالقانی

رجایی همزمان با ورود به نیروی هوایی (۱۳۲۸ش) با جلسات سید محمود طالقانی در مسجد هدایت تهران آشنا شد و نزدیک به ۲۷ سال در جلسات او شرکت کرد.[۲۴] از دلایل جذب رجایی به طالقانی، تطبیق مسائل روز دنیا با ارزش‌های اسلامی توسط طالقانی دانسته شده است.[۲۵]

رجایی در جلسات سید محمود طالقانی، با مهدی بازرگان و یدالله سحابی، از فعالان سیاسی ضدّ حکومت پهلوی، آشنا شد و در سال ۱۳۳۹ش در دبیرستان کمال تهران به ریاست یدالله سحابی به معلمی پرداخت.[۲۶] دبیرستان کمال در مناسبت‌های مذهبی از فعالان سیاسی ضد حکومت پهلوی مانند سید محمد بهشتی، مرتضی مطهری، مهدی بازرگان و محمدتقی شریعتی برای سخنرانی دعوت می‌کرد.[۲۷] رجایی در سال ۱۳۴۶ش به خاطر اختلاف‌نظر با یدالله سحابی در اداره مدرسه، همکاری خود با دبیرستان کمال را قطع کرد.[۲۸]

رجایی همچنین همراه با گروهی دیگر، در سال‌های نزدیک به ۱۳۵۳ش، جلسه‌ای هفتگی و خصوصی با سید محمد بهشتی داشت.[۲۹]

همکاری با گروه‌های ضد حکومت پهلوی

محمدعلی رجایی با گروه‌های سیاسی مخالف حکومت پهلوی با گرایش‌های مختلف همکاری داشت.

  • جمعیت فدائیان اسلام: رجایی در زمان خدمتش در نیروی هوایی (۱۳۲۸–۱۳۳۲ش) با جمعیت فدائیان اسلام آشنا شد و در جلسات آن شرکت کرد.[۳۰] به گفته رجایی او جذب این شعارهای فدائیان اسلام شد که می‌گفتند: «همه کار و هم چیز تنها برای خدا» و «اسلام برتر از همه چیز [است]، و هیچ چیز برتر از اسلام نیست».[۳۱] به گفته وی آن روزها بیشترین مبارزه مذهبی‌ها با توده‌ای‌ها بود که او نیز در این زمینه فعالیت داشت.[۳۲]
  • نهضت آزادی ایران: محمدعلی رجایی جزء اولین افرادی بود که پس از تأسیس نهضت آزادی ایران (۱۳۴۰ش) در آن عضو شده و به یکی از اعضای فعال آن تبدیل شد.[۳۳] رجایی یکی از عوامل انتشار اعلامیه‌های نهضت آزادی در قزوین بود.[۳۴] او در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۴۲ش توسط ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) شناسایی و در قزوین دستگیر شد. وی پس از ۴۸ روز،[۳۵] بعد از اینکه تعهد داد از نهضت آزادی استعفا دهد آزاد شد.[۳۶] او از این به بعد، فعالیت‌های سیاسی ضد پهلوی و همکاری با جریان‌های سیاسی را ادامه داد، ولی هیچ‌گاه به عضویت رسمی حزب و گروهی در نیامد. برخی دلیل آن را داشتن آزادی بیشتر برای ادامه فعالیت‌ها دانسته‌اند.[۳۷]
  • سازمان مجاهدین خلق: رجایی با بیشتر بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق از دوره دانشگاه و بعد از آن در جلسات سید محمود طالقانی آشنا بود. سال ۱۳۴۷ش سعید محسن یکی از مؤسسان سازمان مجاهدین به رجایی پیشنهاد عضویت در آن سازمان را داد؛ ولی به گفته رجایی، به علت اختلافاتی که دربرداشت آنها نسبت به مبارزه وجود داشت، عضویت در سازمان را نپذیرفت.[۳۸] رجایی هیچ‌گاه به عضویت سازمان مجاهدین خلق درنیامد، ولی در برخی امور به آنها مشورت می‌داد.[۳۹] به گفته صدیقه عاتقی همسر وی، سازمان به‌عنوان یک واسطه مهم روی او حساب می‌کرد؛[۴۰] البته رجایی پس از مشاهده نشانه‌هایی از تغییر ایدئولوژی سازمان از اسلام به مارکسیسم، همکاری خود را با آنان قطع کرد.[۴۱]

گزارش ساواک تهران در ۱۳۴۶ش:
محمدعلی رجایی دبیر دبیرستان کمال نارمک در کلاس، «جشن تاجگذاری» را «باجگذاری» ذکر می‌کند.

زندگی‌نامه سیاسی شهید رجایی، ص۵۹.

تشکیل مؤسسه فرهنگی و امداد رفاه

رجایی پس از کناره‌گیری از دبیرستان کمال در سال ۱۳۴۶ش،[۴۲] با کمک اکبر هاشمی رفسنجانی، محمدجواد باهنر، بقایای هیئت مؤتلفه،[یادداشت ۳] و گروهی از تاجران، مؤسسه خیریه رفاه و تعاون را تأسیس کرد.[۴۳] هدف از تشکیل آن در ظاهر کمک به نیازمندان؛ ولی در حقیقت کمک مالی به خانواده‌های زندانیان سیاسی بود.[۴۴]

این مؤسسه شامل مدارس سه‌گانه دبستان، راهنمایی و دبیرستان بود و بیشتر اعضای هئیت مدیره و معلمان آن، دارای گرایش‌های سیاسی بودند و علیه حکومت پهلوی فعالیت سیاسی داشتند. رجایی از اعضای هیئت مدیره،[۴۵] و مدیر مدرسه رفاه بود.[۴۶] این مدرسه در پی بازجویی‌های حکومت پهلوی، در سال ۱۳۵۳ش منحل شد.[۴۷]

از مدرسه رفاه در روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برای بازداشت و نگهداری سران حکومت پهلوی و نیروهای ساواک استفاده می‌شد.[۴۸]

زندان و شکنجه

رجایی در آذرماه ۱۳۵۳ش به دلیل ارتباط با بنیان‌گذران سازمان مجاهدین خلق توسط ساواک دستگیر شد.[۴۹] او از افشای نام مخالفان حکومت پهلوی خودداری کرد و به مدت ۱۴ ماه شکنجه شد[۵۰] اکبر هاشمی رفسنجانی او را نمونه‌ای کم‌نظیر در تحمل شکنجه‌ها و افشا نکردن اسرار مبارزان دانسته است.[۵۱]

رجایی پس از دوران شکنجه، محاکمه و به پنج سال حبس محکوم شد و بر اثر گسترش مبارزات علیه حکومت پهلوی، در آبان ۱۳۵۷ش آزاد شد.[۵۲] او پس از آزاد شدن، وارد تشکیلات انجمن اسلامی معلمان شد و دوباره به مدرسه رفاه رفت.[۵۳]

پس از انقلاب

محمدعلی رجایی پس از انقلاب در کمیته استقبال از امام خمینی حضور داشت.[۵۴] او در دولت موقت ایران، مشاور وزیر آموزش و پرورش بود[۵۵] و در ۸ مهر ۱۳۵۸ش به عنوان وزیر آموزش و پرورش نصب شد.[۵۶]

رجایی در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی ایران (۲۴ اسفند ۱۳۵۸ش)، در لیست حزب جمهوری اسلامی قرار گرفت و به‌عنوان نماینده تهران انتخاب شد.[۵۷]

نخست‌وزیری

مجلس شواری اسلامی ایران نامزدهایی که سید ابوالحسن بنی‌صدر رئیس‌جمهور وقت، برای نخست‌وزیری معرفی کرد را نپذیرفت. به پیشنهاد بنی‌صدر هیئتی از نمایندگان شکل گرفت تا فردی که صلاحیت نخست‌وزیری دارد به بنی‌صدر معرفی شود. این هیئت رجایی را معرفی کرد[۵۸] و مجلس نیز در ۲۰ مرداد ۱۳۵۹ش، او را به‌عنوان نخست‌وزیر تأیید کرد.[۵۹] بنی‌صدر ابتدا با نخست‌وزیری وی مخالفت کرده و در نهایت پذیرفت؛[۶۰] ولی با وی اختلاف‌نظر داشت. او از میان ۲۱ وزیر پیشنهادی رجایی، تنها ۱۴ نفر را تأیید کرد.[۶۱] اختلافات آن دو ادامه یافت و هیئت سه نفری[یادداشت ۴] برای حل اختلاف مأموریت یافت. امام خمینی بر اساس گزارش این هیئت، بنی‌صدر را از فرماندهی کل قوا عزل کرد.[۶۲]

سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران و نماینده مجلس وقت، نخستین کسی بود که رجایی را برای نخست‌وزیری پیشنهاد داد.[۶۳]رجایی اولین مقام بلندپایه ایرانی (نخست وزیر) بود که بعد از انقلاب اسلامی به سازمان ملل رفت.(۲۶ مهر ۱۳۵۹ش) رجایی برای شرکت در جلسه شورای امنیت سازمان ملل به نیویورک سفر کرده بود.

از سخنان رجایی پس از رأی مجلس شورای اسلامی به نخست وزیری او در تاریخ ۱۳۵۹/۴/۲۲: انشاءالله کابینه ای که دقیقاً در خط مردم، با فکر مردم و در خدمت مردم باشد معرفی می کنم.

ریاست‌جمهوری

سید ابوالحسن بنی‌صدر در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ش[۶۵] با رأی نمایندگان مجلس بر عدم کفایت سیاسی، از ریاست جمهوری عزل شد و رجایی در دومین انتخابات ریاست جمهوری ایران،[۶۶] با به دست آوردن ۸۸ درصد آراء رئیس‌جمهور منتخب شد. او در ۱۱ مرداد ۱۳۶۰ش حکم ریاست‌جمهوری را از امام خمینی دریافت کرد.[۶۷]

رجایی محمدجواد باهنر را به‌عنوان نخست‌وزیر انتخاب کرد. دوران ریاست‌جمهوری وی به دلیل انفجار در دفتر نخست‌وزیری و شهادتش، ۲۸ روز طول کشید.[۶۸]

خدمات

برخی از خدمات محمدعلی رجایی پس از انقلاب چنین است:

  • تأسیس نهاد امور تربیتی[۶۹]
  • ترویج تفکر آموزش و پرورش اسلامی در تشکیلات وزارت آموزش و پرورش[۷۰]
  • تقویت مراکز تربیت معلم[۷۱]
  • ملی کردن تجارت خارجی با اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی[۷۲]
  • طرحی برای کمک به روستائیان نیازمند بالای شصت سال[۷۳]

اندیشه‌ها

محمدعلی رجایی:
«اگر آمریکا و همفکرانش به ما بگویند، سازش کنید تا گندم به شما بدهیم، ما یک نان را ۳۶ میلیون نفری خواهیم خورد ولی زیر بار این ذلت نخواهیم رفت.»[۷۴]

رجایی به گفته خود، تحت تأثیر اندیشه‌های آیت‌الله طالقانی بوده است؛[۷۵] البته او از دهه ۱۳۴۰ش به بعد، به‌تدریج متوجه امام خمینی شد و او را به‌عنوان مرجع تقلید و رهبر فکری و سیاسی خود برگزید.[۷۶] رجایی یکی از شرط‌های انتخاب کابینه‌اش را مقلد امام خمینی بودن قرار داد.[۷۷] وی در توضیح آن گفته است هر کسی می‌تواند مقلد یک مرجع دیگر باشد، ولی در حرکت انقلابی‌اش نمی‌تواند نظر آن مرجع را اعمال کند.[۷۸] وی ولایت‌فقیه را جوهره انقلاب اسلامی و عالی‌ترین دستاورد آن می‌دانست.[۷۹]

 

رجایی در زمینه برقراری عدالت اسلامی در جامعه، معتقد به پیاده کردن اقتصاد اسلامی و نظام مالکیت اسلامی بود.[۸۰] او آزادی را نه بر مبنای حقوق طبیعی انسان، بلکه آن را بر مبنای توحیدی آن تفسیر کرده[۸۱] و تنها در محدوده اسلام قبول داشت.[۸۲]

رجایی دولتش را دولت مکتبی می‌خواند[۸۳] و منظور از آن را هماهنگی عملکرد دولت با مکتب اسلام می‌دانست.[۸۴] او معتقد بود اگر محل کار تشریفاتی و رفاه‌زده باشد، بر رفتار شخص اثر منفی می‌گذارد. به باور وی، اگر مسئول فارغ از دنیای رنج‌دیدگان زندگی کند، رنج آنها برایش قابل درک نیست.[۸۵]

در نگاه دیگران

امام خمینی:
«آقای رجایی یک نفر آدمی بود که دستفروشی [می‌کرد]... [ولی] از حال دستفروشی‌اش تا حال ریاست‌جمهوری، در روح او تأثیری حاصل نشد… اینطور نبود که ریاست در آنها (رجایی و باهنر) تأثیر کرده باشد، [بلکه] آنها در ریاست تأثیر کرده بودند.»

صحیفه امام، ص۱۲۴.

ابوالحسن بنی‌صدر نخستین رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی ایران، رجایی را غیر متخصص[۸۶] و فاقد صلاحیت برای نخست‌وزیری می‌دانست[۸۷] و دولت رجایی را مصیبتی بالاتر از جنگ ایران و عراق می‌شمرد.[۸۸]

امام خمینی در برابر بنی‌صدر که او را غیر متخصص می‌خواند، گفت: «رجایی عقلش از علمش بیشتر است.»[۸۹] بهزاد نبوی فعال سیاسی و وزیر مشاور رجایی در زمان نخست‌وزیری وی، این عبارت امام خمینی را سخنی تاریخی دانسته است.[۹۰] به باور بهزاد نبوی، رجایی فردی قوی، قاطع و دارای سعه صدر بود، که کشور را در شرایط جنگ و بحران خوب اداره کرد.[۹۱]

سید علی خامنه‌ای رجایی را «مستقل» و «طرف‌دار مردم» معرفی کرده[۹۲] و او را در زمان نخست‌وزیری «خاری در چشم لیبرال‌ها و ضدانقلاب» دانسته است.[۹۳]

تک‌نگاری

بیش از بیست کتاب با موضوع محمدعلی رجایی نوشته شده است.[۹۴] برخی از آنها چنین است:

  • شهید محمدعلی رجایی به روایت اسناد ساواک، که با تلاش مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات منتشر شده، شامل اسناد ساواک درباره رجایی است. در آغاز کتاب به زندگی‌نامه، فعالیت‌های سیاسی و اندیشه‌های وی پرداخته شده است.[۹۵]
  • سیره شهید رجایی، نوشته غلامعلی رجایی که بر اساس خاطرات بیش از صد نفر، به زندگی و فعالیت‌های رجایی پرداخته است.[۹۶] از این نویسنده، کتاب «خلاصه خوبی‌ها ناگفته‌هایی از زندگی شهید محمدعلی رجایی» نیز منتشر شده که شامل صد مصاحبه با آشنایان رجایی است.[۹۷]
  • زندگی‌نامه سیاسی شهید رجایی، نوشته سجاد راعی گلوجه که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده است. ویژگی این کتاب بررسی عملکرد رجایی به‌عنوان یک دولتمرد در منصب‌های مختلف است.
{author_name}
تصویر نویسنده :

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید