دهم رجب میلاد حضرت جوادالائمه (ع) مبارک باد
محمد بن علی بن موسی مشهور به امام جواد و امام محمد تقی (۱۹۵-۲۲۰ق) امام نهم شیعیان اثناعشری است. کنیه او ابوجعفر ثانی است و ملقب به جواد و ابن الرضا بود. ملقب شدن او به جواد را به دلیل کثرت بخشش و احسان او دانستهاند.
امام جواد ۱۷ سال امامت کرد که با حکومت مأمون عباسی و معتصم عباسی همزمان بود. براساس نقل بیشتر منابع، امام جواد(ع) در آخر ذیالقعده سال ۲۲۰ق در ۲۵ سالگی مسموم و به شهادت رسید. در میان امامان شیعه، وی جوانترین امام در هنگام شهادت بوده است. او در کنار جدش موسی بن جعفر(ع) در مقبره قریش در کاظمین به خاک سپرده شد.
سنّ کم او در هنگام امامت (هشت سالگی)، سبب شد تا شماری از اصحاب امام رضا(ع)، در امامت او تردید کنند؛ برخی عبدالله بن موسی و عدهای احمد بن موسی شاهچراغ را امام خواندند و گروهی به واقفیه پیوستند؛ اما بیشتر آنان امامت محمد بن علی(ع) را پذیرفتند.
ارتباط امام جواد(ع) با شیعیان، بیشتر از طریق وکیلانش و به شکل نامهنگاری انجام میشد. در دوره امامت او فرقههای اهل حدیث، زیدیه، واقفیه و غلات فعالیت داشتند. امام جواد(ع)، شیعیان را از عقاید آنان آگاه میکرد و از نماز خواندن پشت سر آنها نهی و غالیان را لعن مینمود.
مناظرات علمی امام جواد(ع) با عالمان فرقههای اسلامی در مسائل کلامی، همچون جایگاه شیخین(دو خلیفه اول) و مسائل فقهی مانند حکم قطع کردن دست دزد و احکام حج، از مناظرات معروف امامان شیعه دانسته شده است.
گفته شده به جهت سن کم امام و تحت کنترل بودن او، حدود ۲۵۰ حدیث از او روایت شده است. راویان و اصحاب او را نیز از ۱۱۵ تا ۱۹۳ تن شماره کردهاند. احمد بن ابی نصر بزنطی، صفوان بن یحیی و عبدالعظیم حسنی از جمله اصحاب امام بودند.
در منابع شیعی، مناقب و کرامات متعددی همچون سخن گفتن هنگام تولد، طی الارض، شفا دادن بیماران و استجابت دعا برای حضرت جواد(ع) نقل شده است. عالمان اهل سنت، شخصیت علمی و معنوی امام جواد(ع) را ستوده و برای او احترام قائلند.
آثار فراوانی درباره امام نهم به زبانهای مختلف منتشر شده است که در برخی کتابشناسیها تا ۶۰۵ اثر شامل کتاب، مقاله و پایاننامه گردآوری شده است. وفاة الامام الجواد، مسند الامام الجواد، موسوعة الامام الجواد علیهالسلام، الحیاة السیاسیة للامام الجواد و حیاة الامام محمد الجواد از جمله این آثار هستند.
نسب، کنیه و لقبها
محمد بن علی بن موسی بن جعفر، امام نهم شیعیان اثناعشری است که به جوادالائمه شهرت دارد. نسب او با شش واسطه به امام علی علیهالسلام پیشوای اول شیعیان، میرسد. پدرش امام رضا(ع)، پیشوای هشتم شیعیان، است.[۱] مادر او کنیز بود و سبیکه نوبیه نام داشت.[۲]
کنیه وی ابوجعفر و ابوعلی است.[۳] در منابع روایی، از وی با عنوان ابوجعفر ثانی یاد میشود[۴] تا با ابوجعفر اول (امام باقر(ع)) اشتباه نشود.[۵]
از القاب مشهور امام نهم، جواد و ابن الرضا است.[۶] تقی، زکی، قانع، رضی، مختار، متوکل،[۷] مرتضی و منتجب[۸] را نیز از القاب او شمردهاند.
زندگینامه
۱۰رجب ۱۹۵ق. | تولد امام جواد(ع)[۹] |
۲۰۰ق | سفر امام رضا(ع) به مرو |
آخر صفر ۲۰۳ق | شهادت امام رضا(ع) و آغاز امامت جوادالائمه[۱۰] |
۱۵ ذیالحجه ۲۱۲ق | تولد امام هادی(ع)[۱۱] |
۲۱۴ق | تولد موسی مبرقع[۱۲] |
۲۱۵ق | ازدواج با ام الفضل[۱۳] |
۱۸رجب ۲۱۸ق | مرگ مأمون و آغاز خلافت معتصم[۱۴] |
۲۸محرم ۲۲۰ق | احضار امام جواد(ع) به بغداد توسط معتصم[۱۵] |
آخر ذیالقعده ۲۲۰ق | شهادت امام جواد(ع)[۱۶] |
امام جواد(ع) سال ۱۹۵ قمری در مدینه به دنیا آمد.[۱۷] درباره روز و ماه ولادت او اختلاف است.[۱۸] بیشتر منابع، تولد او را در ماه رمضان دانستهاند.[۱۹] برخی روز آن را ۱۵ رمضان[۲۰] و برخی دیگر ۱۹ رمضان[۲۱] گفتهاند. شیخ طوسی در مصْباح الْمتهجّد، تاریخ ولادت او را ۱۰ رجب ذکر کرده است.[۲۲]
از برخی روایات برمیآید که قبل از تولد جواد الائمه، برخی از واقفیان میگفتند علی بن موسی چگونه میتواند امام باشد در حالی که از خود نسلی ندارد.[۲۳] از اینرو وقتی که جوادالأئمه به دنیا آمد، امام رضا(ع) او را مولودی پربرکت برای شیعیان توصیف کرد.[۲۴] با این حال حتی پس از تولد او نیز، برخی از واقفیان، انتساب او به امام رضا(ع) را منکر شدند. آنان میگفتند جوادالأئمه از نظر چهره به پدرش شباهت ندارد، تا اینکه قیافهشناسان را حاضر کردند و آنان امام جواد(ع) را فرزند امام رضا(ع) دانستند.[۲۵]
درباره زندگی حضرت جواد(ع)، اطلاعات چندانی در منابع تاریخی نیامده است.[۲۶] دلیل آن را محدودیتهای سیاسی حکومت عباسی، تقیه و عمر کوتاه او دانستهاند.[۲۷] او در مدینه زندگی میکرد. بنا بر گزارش ابن بیهق، یک بار برای دیدار پدر به خراسان سفر کرد.[۲۸] پس از امامت نیز چندین بار از سوی خلفای عباسی به بغداد احضار شد.[۲۹]
ازدواج
مأمون عباسی در سال ۲۰۲ هجری [۳۰] یا ۲۱۵ق[۳۱] دختر خود ام فضل را به عقد امام جواد(ع) در آورد. برخی گفتهاند: احتمالاً در دیداری که جوادالأئمه با پدرش در طوس داشت،[۳۲] مأمون، ام الفضل را به عقد او درآورد.[۳۳] به گفته ابن کثیر (۷۰۱-۷۷۴ق) مورخ اهل سنت، خطبه عقد او با دختر مأمون در زمان حیات علی بن موسی الرضا(ع) خوانده شد، اما مراسم ازدواج آنها در سال ۲۱۵ق در شهر تکریت عراق انجام شده است.[۳۴]
به گزارش منابع تاریخی، ازدواج جوادالأئمه با ام الفضل، به درخواست مأمون صورت گرفت.[۳۵] هدف مأمون از این درخواست این بود که پدر بزرگ کودکی از نسل پیامبر(ص) و امام علی(ع) باشد.[۳۶] به گزارش شیخ مفید در کتاب الارشاد، مأمون به دلیل شخصیت علمی محمد بن علی(ع) و فضل و دانش و حکمت وادب و کمال عقل بی نظیری که با وجود سن کم در امام مشاهده می کرد همه وجودش آکنده از محبت امام شده بود به همین سبب ام الفضل دختر خود را به ازدواج آن حضرت درآورد؛[۳۷] اما برخی از پژوهشگران بر این باورند که این ازدواج با انگیزه و اهداف سیاسی انجام شده است؛ از جمله اینکه مأمون میخواست از این راه، امام جواد و ارتباط او با شیعیان را کنترل کند[۳۸] یا خود را علاقمند به علویان نشان دهد و آنان را از قیام علیه خود باز دارد.[۳۹] این ازدواج اعتراض برخی اطرافیان مأمون را در پی داشت؛ زیرا بیم آن داشتند که خلافت از عباسیان به علویان منتقل شود.[۴۰] امام جواد(ع)، مهریه ام الفضل را معادل مهریه حضرت زهرا(س)(۵۰۰ درهم) تعیین کرد.[۴۱] امام، از ام فضل صاحب فرزندی نشد.[۴۲]
همسر دیگر جوادالأئمه، سمانه مغربیه است[۴۳] که کنیز بود و به دستور خودش خریداری شد.[۴۴] همه فرزندان امام جواد از سمانه بودند.[۴۵]
فرزندان
بنابر نقل شیخ مفید، امام جواد(ع) چهار فرزند به نامهای علی، موسی، فاطمه و امامه داشت.[۴۶] برخی دختران امام را سه تن به نامهای حکیمه، خدیجه و ام کلثوم میدانند.[۴۷] در برخی از منابع متأخر، از ام محمد، زینب و میمونه نیز به عنوان دختران آن حضرت یاد شده است.[۴۸] محدث قمی در کتاب منتهی الآمال به نقل از ضامن بن شدقم قمی آورده است که امام جواد(ع) چهار پسر به نامهای ابوالحسن امام علی النقی(ع)، ابو احمدموسی مبرقع، حسین، عمران، و چهار دختر به نامهای فاطمه، حکیمه، خدیجه و ام کلثوم داشته است.[۴۹] برخی دیگر نیز تعداد فرزندان امام جواد(ع) را ۳ پسر به نامهای امام علی النقی(ع)، موسی مبرقع، یحیی و ۵ دختر به نامهای فاطمه، حکیمه، خدیجه، بهجت و بریهه دانستهاند.[۵۰]
شهادت
حکومت عباسی دو بار امام محمد تقی(ع) را به بغداد احضار کرد. سفر اول در زمان مأمون چندان طولانی نبود.[۵۱] بار دوم، در ۲۸ محرم سال ۲۲۰ق، به دستور معتصم عباسی وارد بغداد شد و در ذی القعده[۵۲] یا ذیالحجه[۵۳] همان سال در بغداد به شهادت رسید. روز شهادت وی، در بیشتر منابع، آخر ذیالقعده است؛[۵۴] اما در برخی منابع تاریخ شهادت او، ۵ ذیالحجه[۵۵] یا ۶ ذیالحجه[۵۶] ذکر شده است. پیکر او را در کنار جدش موسی بن جعفر(ع) در مقبره قریش در کاظمین به خاک سپردند.[۵۷] سن او را به هنگام شهادت ۲۵ سال گفتهاند.[۵۸] ازاینرو، جوانترین امام شیعیان به هنگام شهادت بوده است.[نیازمند منبع]
برخی علت شهادت وی را سعایت ابن ابیدؤاد( ح ۱۶۰ -۲۴۰ ق) (قاضی بغداد) در نزد معتصم دانستهاند. دلیل آن هم پذیرفتهشدن نظر امام درباره قطع دست سارق بود که باعث شرمندگی ابن ابیدؤاد و شماری از فقیهان و درباریان شده بود.[۵۹]
درباره چگونگی شهادت پیشوای نهم شیعیان اختلاف است. در برخی از منابع آمده است که معتصم به وسیله منشی یکی از وزیرانش او را مسموم کرد و به شهادت رساند.[۶۰] برخی معتقدند که معتصم به وسیله ام الفضل ایشان را مسموم کرد.[۶۱] به گزارش مسعودی، مورخ قرن سوم قمری، معتصم و جعفر بن مأمون در اندیشه کشتن محمد بن علی(ع) بودند. چون جوادالأئمه از ام الفضل فرزندی نداشت، پس از مرگ مأمون، جعفر فرزند مأمون، خواهرش (ام الفضل) را تحریک کرد که محمد بن علی را مسموم کند. آن دو (با همدستی معتصم) انگوری را به سم آغشته کردند و به امام خوراندند. ام الفضل پس از آن که امام را مسموم کرد، پشیمان شد و گریست؛ اما امام به او خبر داد که به بلایی دچار میشود که قابل درمان نباشد.[۶۲] درباره چگونگی شهادت او به دست ام الفضل گزارشهای دیگری نیز وجود دارد.[۶۳]
بر اساس روایتی دیگر، وقتی مردم با معتصم بیعت کردند، او به عبدالملک زیات، والی مدینه، طی نامهای از او خواست محمد بن علی(ع) را همراه با ام الفضل روانه بغداد کند. وقتی امام جواد(ع) وارد بغداد شد، معتصم به ظاهر او را احترام کرد و تحفههایی برای او و ام الفضل فرستاد. بر پایه این روایت، معتصم شربت پرتقالی به وسیله غلام خود به نام اشناس برای او فرستاد. اشناس به امام گفت: خلیفه، پیش از شما از این شربت به گروهی از بزرگان از جمله احمد بن ابیدؤاد و سعید بن خضیب نوشانده و امر کرده که شما هم از آن بنوشید. امام فرمود: «آن را در شب مینوشم»؛ اما اشناس اصرار کرد که باید خنک نوشیده شود. سپس امام از آن نوشید و بر اثر آن به شهادت رسید.[۶۴]
شیخ مفید در شهادت جوادالأئمه(ع) با سم تردید کرده و گفته است در این خصوص برای من خبری ثابت نشده است که به آن شهادت دهم.[۶۵] عدهای از این عبارت شیخ مفید چنین برداشت کردهاند که وی قائل به شهادت امام جواد نبوده و رحلت او را طبیعی دانسته است؛[نیازمند منبع] اما برخی از محققان شیعه با استناد به روایت «ما منّا إلّا مقتولٌ شهیدٌ»[۶۶] و همچنین ذکر شواهدی که از شهادت امام جواد(ع) حکایت دارد، سخن شیخ مفید را حمل بر تقیه کردهاند. از نظر آنان، شیخ مفید ساکن بغداد بود و با توجه به جو حاکم علیه مکتب اهل بیت و شیعیان، شیخ مفید نمیتوانست به صراحت عقاید شیعه در مورد شهادت ائمه(ع) بهدست عباسیان را ذکر کند. ازاینرو تقیه کرده است. این احتمال نیز ذکر شده که با توجه به نبود منابع کافی و سختی دسترسی به منابع اصلی، این مطلب به دست او نرسیده است.[۶۷]
دوران امامت
امام جواد(ع)، پس از شهادت امام رضا(ع) در سال ۲۰۳ق به امامت رسید.[۶۸] مدت امامت او هفده سال بود[۶۹] که با خلافت دو تن از خلفای عباسی، مأمون عباسی و معتصم عباسی همزمان بود. حدود ۱۵ سال آن در خلافت مأمون(۱۹۸-۲۱۸ق) و ۲ سال در خلافت معتصم(۲۱۸-۲۲۷ق) سپری شد.[۷۰] با شهادت او در سال ۲۲۰ق، امامت به فرزندش امام هادی(ع) منتقل شد.[۷۱]
نصوص امامت
از دیدگاه شیعه، امام فقط با نص امام قبلی تعیین میشود؛[۷۲] یعنی هر امام باید با عبارت صریح، امام پس از خود را تعیین کند. امام رضا(ع) در موارد متعددی امامت محمد بن علی را به اصحاب خود اعلام کرده بود. در هر یک از کتابهای الکافی،[۷۳] ارشاد،[۷۴] اعلام الوری[۷۵] و بحارالانوار،[۷۶] بابی درباره نصوص امامت محمد بن علی(ع) وجود دارد که به ترتیب ۱۴، ۱۱، ۹ و۲۶ روایت را در این باره نقل کردهاند. از جمله یکی از اصحاب امام رضا(ع) از او درباره جانشینش سؤال کرد، حضرت رضا(ع) با دست خود به فرزندش جواد اشاره کرد.[۷۷] همچنین در روایتی فرمود: «این ابوجعفر است که او را جانشین خود قرار داده و مقام خود را به او واگذار کردهام.»[۷۸]
امامت در کودکی و سرگردانی شیعیان
امام جواد(ع) در حدود ۸ سالگی، به امامت رسید.[۷۹] به دلیل پایین بودن سن وی، میان شیعیان درباره امام پس از حضرت رضا(ع) اختلاف شد؛ برخی به دنبال عبدالله بن موسی، برادر امام رضا رفتند، اما طولی نکشید او را شایسته امامت ندانستند و از او روگرداندند.[۸۰] برخی به احمد بن موسی برادر دیگر حضرت رضا(ع) گرویدند و شماری نیز به واقفیه پیوستند.[۸۱] با این حال، بیشتر اصحاب علی بن موسی الرضا(ع) به امامت فرزندش جواد معتقد شدند.[۸۲] منابع علت این اختلاف را کودکی جوادالائمه دانستهاند. به گفته نوبختی علت پیدایش این اختلاف، آن بود که آنان بلوغ را از شرایط امامت میدانستند.[۸۳] البته این مسئله در زمان حیات امام رضا(ع) نیز مطرح بود. حضرت رضا در واکنش به کسانی که خردسالی جوادالأئمه را مطرح میکردند به نبوت حضرت عیسی در کودکی استناد میکرد و میفرمود: «سن عیسی هنگامی که نبوت به وی عطا شد کمتر از سن فرزند من بوده است.»[۸۴]
همچنین در پاسخ به کسانی که شبهه کودکی امام جواد(ع) را مطرح میکردند، به آیاتی از قرآن درباره نبوت حضرت یحیی در کودکی[۸۵] و سخن گفتن حضرت عیسی[۸۶] در گهواره استناد میشد.[۸۷] خود او نیز در پاسخ به کسانی که مسئله سن او را مطرح میکردند، به جانشینی حضرت سلیمان به جای حضرت داود، در کودکی اشاره میکرد و میگفت: هنگامی که حضرت سلیمان کودکی بیش نبود و گوسفندان را به چرا میبرد، حضرت داود او را جانشین خود کرد؛ اما علمای بنیاسرائیل آن را انکار میکردند.[۸۸]
- پرسشهای شیعیان و پاسخهای امام
با اینکه امام رضا(ع) در موارد متعددی به امامت جوادالائمه تصریح کرده بود،[۸۹] برخی از شیعیان برای اطمینان بیشتر، وی را با پرسشهایی میآزمودند.[۹۰] این آزمایش در مورد ائمه دیگر نیز مطرح بود[۹۱] اما با توجه به سن کم جوادالأئمه، درباره او ضرورت بیشتری داشت.[۹۲] به گفته رسول جعفریان، تاریخپژوه معاصر، این کار از سوی شیعیان به این دلیل صورت میگرفت که گاهی به دلایلی همچون تقیه و حفظ جان امام، بر چندین نفر وصیت میشد.[۹۳]
گزارشهای مختلفی از پرسشهای شیعیان و پاسخهای امام جواد(ع) در منابع روایی آمده است.[۹۴] پاسخهای او سبب ترفیع جایگاهش و نیز پذیرش امامت او نزد شیعیان میشد.[۹۵] در روایاتی آمده است گروهی از شیعیان که از بغداد و شهرهای دیگر به حج آمده بودند، برای دیدار جوادالأئمه به مدینه رفتند. آنان در مدینه با عبدالله بن موسی دیدار کردند و از او سؤالاتی پرسیدند. او پاسخ های نادرست داد. آنان متحیر ماندند و در همان مجلس بودند که امام جواد(ع) وارد شد و آنان دوباره پرسشهایشان را مطرح کردند و با پاسخهای امام جواد(ع) قانع شدند.[۹۶]
ارتباط با شیعیان
امام جواد(ع) از طریق سازمان وکالت با شیعیان در ارتباط بود. او در سرزمینهای اسلامی از جمله بغداد، کوفه، اهواز، بصره، همدان، قم، ری، سیستان و بست نمایندگانی داشت.[۹۷] تعداد وکیلان او را ۱۳ تن گفتهاند.[۹۸] آنان وجوهات شرعی شیعیان را به امام جواد(ع) میرساندند.[۹۹] ابراهیم بن محمد همدانی در همدان[۱۰۰] و ابوعمرو حذّاء در نواحی بصره[۱۰۱] وکالت آن حضرت را بر عهده داشتند. صالح بن محمد بن سهل به موقوفات آن حضرت در قم رسیدگی میکرد.[۱۰۲] زکریا بن آدم قمی،[۱۰۳] عبدالعزیز بن مهتدی اشعری قمی،[۱۰۴] صفوان بن یحیی،[۱۰۵] علی بن مهزیار[۱۰۶] و یحیی بن ابیعمران[۱۰۷] از دیگر وکلای امام جواد(ع) بودند. برخی از نویسندگان با استناد به شواهدی، محمد بن فرج رخجی و ابوهاشم جعفری را نیز از وکیلان او به شمار آوردهاند.[۱۰۸] احمد بن محمد سیاری نیز ادعای وکالت داشت؛ ولی امام ضمن رد ادعای او، از شیعیان خواست تا وجوهات را به وی ندهند.[۱۰۹]
گفته شده امام جواد(ع) به دو دلیل از سازمان وکالت برای ارتباط با شیعیان استفاده میکرد:
پیشوای نهم شیعیان در ایام حج نیز با شیعیان دیدار و گفتگو میکرد. برخی از محققان بر این باورند که سفر امام رضا(ع) به خراسان، سبب شده بود تا روابط شیعیان با امامان خود گسترش یابد.[۱۱۱] از این رو شیعیانی از خراسان، ری و بست و سجستان در ایام حج به دیدار امام میآمدند.[۱۱۲]
شیعیان با جوادالأئمه، از طریق نامهنگاری نیز در ارتباط بودند. آنان در نامههایشان سؤالاتی را، که بیشتر در مسائل فقهی بود، مطرح میکردند و امام به آنها پاسخ میداد.[۱۱۳] در موسوعة الامام الجواد، به جز پدر و پسر امام، نام ۶۳ تن از افرادی که حضرت با آنان مکاتبه داشت، گرد آمده است.[۱۱۴] برخی از نامهها در پاسخ به گروهی از شیعیان نوشته شده است.[۱۱۵]
برخورد با فرقههای دیگر
از پرسشهای شیعیان و پاسخهای امام جواد(ع) که در منابع شیعی نقل شده، به دست میآید که در دوره امامت او، فرقههای اهل حدیث، واقفیه، زیدیه و غلات فعالیت میکردند.[۱۱۶] بر اساس روایات در زمان امام جواد(ع) با توجه به مباحثی که میان محدثان مطرح میشد، برخی از شیعیان در مورد جسم بودن خداوند به تردید افتادند. آن حضرت ضمن ردّ جسمپنداری خدا، شیعیان را از نماز خواندن پشت سر کسانی که خدا را جسم میدانستند و نیز از پرداخت زکات به آنان نهی میکرد.[۱۱۷] او در پاسخ به ابوهاشم جعفری که از تفسیر آیه «لا تدْرکه الْأبْصار و هو یدْرک الْأبْصار»[۱۱۸] پرسیده بود، امکان دیدن خدا با چشم (عقیده مجسّمه) را نفی کرد و فرمود: اوهام قلوب، دقیقتر از دید چشمان است. انسان میتواند چیزهایی را که ندیده تصور کند؛ اما نمیتواند آنها را ببیند. وقتی که اوهام قلوب نمیتوانند خدا را درک کنند، چگونه چشمان او را بینند و درک کنند؟[۱۱۹]
روایاتی از حضرت جواد(ع) در مذمت واقفیان نقل شده است[۱۲۰] او زیدیه و واقفیان را در ردیف نواصب قرار میداد[۱۲۱] و میگفت آیه «وجوهٌ یوْمئذٍ خاشعةٌ عاملةٌ نّاصبةٌ؛ در آن روز چهرههایى زبونندکه تلاش کرده رنج [بیهوده] بردهاند.»[۱۲۲] درباره آنان نازل شده است.[۱۲۳] او همچنین اصحاب خود را، از نماز خواندن پشت سر واقفیان نهی میکرد.[۱۲۴]
امام جواد(ع)، غالیانی همچون ابوالخطاب و پیروان او را لعن میکرد. او همچنین کسانی را که در لعن ابوالخطاب توقف یا تردید میکردند نیز لعن مینمود.[۱۲۵] حضرت جواد(ع)، افرادی همچون ابوالغمر، جعفر بن واقد و هاشم بن ابیهاشم را پیرو ابوالخطاب معرفی میکرد و میگفت آنان با نام ما(اهل بیت) از مردم بهرهکشی میکنند.[۱۲۶]
ملاصالح مازندرانی در شرح اصول کافی احتمال داده نان خوردن به نام اهلبیت(ع) به معنای خوردن مال مردم به واسطه علوم اهلبیت باشد مانند کاری که قاضیان جور (که در خدمت حکومت های ظالم هستند) انجام میدهند. بنابر روایتی که در رجال کشی آمده است امام قتل دو تن از غلات به نامهای ابوالسمهری و ابن ابیزرقاء را جایز دانست و دلیل آن را نقش آنان در منحرف کردن شیعیان ذکر کرد.[۱۲۷] آن حضرت به مقابله با باورهای غالیانه این دوره نیز پرداخته و کوشید با روشنگریهای خود، شیعیان را از عقاید غالیانه دور نگه دارد.[۱۲۸]
او خطاب به محمد بن سنان، ادعای مفوضه مبنی بر واگذاری خلق و تدبیر جهان به پیامبر(ص) و امامان را رد کرد. البته تفویض احکام را به عنوان عقیدهای درست معرفی نمود و آن را هم به مشیت الهی منتسب کرد و فرمود: این عقیدهای است که هر کس از آن جلوتر برود از اسلام خارج است و هر کس آن را نپذیرد (دینش) نابود میشود و هر کس آن را بپذیرد به حق پیوسته است.[۱۲۹]
روایات و مناظرات
قال الامام الجواد(ع): الْمؤْمن یحْتاج إلى توْفیقٍ من الله و واعظٍ منْ نفْسه و قبولٍ ممّنْ ینْصحه. |
امام جواد(ع) فرمود: مؤمن نیازمند سه خصلت است: توفیق از سوی خداوند، واعظی از درون خود، پذیرش از کسی که او را پند میدهد.[۱۳۰] |
به گفته عزیزالله عطاردی، حدود ۲۵۰ حدیث از امام جواد(ع) در موضوعات فقهی، تفسیری و عقیدتی نقل شده است.[۱۳۱] کم بودن روایات منقول از وی در مقایسه با برخی دیگر از امامان معصوم را به جهت تحت کنترل بودن و همچنین سن کم وی در زمان شهادت دانستهاند.[۱۳۲]
سید ابن طاووس در کتاب مهج الدّعوات حرزی از وی برای در امان ماندن مأمون عباسی نقل کرده است.[۱۳۳] همچنین حرز «یا نور یا برْهان یا مبین یا منیر یا ربّ اکْفنی الشّرور و آفات الدّهور و أسْألک النّجاة یوْم ینْفخ فی الصّور» به وی منسوب است.[۱۳۴] به همراه داشتن حرز امام جواد(ع) نزد شیعیان متداول بوده و برای «کسی را همیشه همراه خود کردن»، مثل شده است.[۱۳۵]
امام محمد تقی(ع) در دوران امامت خود چندین بار با برخی از فقیهان دربار عباسی مناظره کرد. گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که برخی از این مناظرهها به درخواست درباریان مأمون و معتصم و با هدف آزمایش پیشوای نهم شیعیان انجام میگرفته و نتیجه آن باعث شگفتی و تحسین حاضران میشده است.[۱۳۶] منابع ۹ مناظره و گفتگو از جوادالأئمه گزارش کردهاند که چهار مورد آنها با یحیی بن اکثم و یک مورد با احمد بن ابیداوود، قاضی القضاتهای بغداد، بوده است. همچنین گفتگوهایی از وی با عبدالله بن موسی، ابوهاشم جعفری، عبدالعظیم حسنی و معتصم نیز گزارش شده است. موضوع این گفتگوها مباحث فقهی مربوط به حج، طلاق، حد سرقت و مباحثی دیگر همچون ویژگی یاران امام دوازدهم، فضایلی که برای دو خلیفه اول (شیخین) نقل شده، و اسماء و صفات خدا بوده است.[۱۳۷]
مناظره درباره مسئله فقهی
از مناظرات مهم امام محمد تقی(ع) که در زمان مأمون عباسی در بغداد صورت گرفت، مناظره با یحیی بن اکثم، فقیه دربار عباسی، بود. بنابر برخی منابع شیعه، علت وقوع این مناظره، اعتراض سران عباسی به پیشنهاد ازدواج او با ام الفضل از سوی مأمون بود. مأمون برای اثبات درستی تصمیم خویش، به آنان پیشنهاد کرد تا جوادالأئمه(ع) را بیازمایند. آنان پذیرفتند و برای آزمودن آن حضرت، جلسه مناظرهای ترتیب دادند. یحیی در مناظره، نخست مسئلهای فقهی درباره شخص محرمی که حیوانی را شکار کرده، مطرح ساخت. امام جواد(ع)، با مطرح کردن وجوه گوناگون برای مسئله، از یحیی بن اکثم پرسید منظور وی کدام وجه است. یحیی بن اکثم در جواب درماند. سپس خود امام جواد(ع)، مسئله را با صورتهای مختلف آن پاسخ گفت. درباریان و علمای عباسی پس از شنیدن جواب امام، بر تبحر او در فقه اعتراف کردند. گفتهاند که مأمون پس از مناظره گفت: خدای را بر این نعمت سپاسگزارم که آنچه من اندیشیده بودم، همان شد.[۱۳۸]
مناظره درباره خلفا
به نقل منابع روایی شیعه، محمد تقی(ع) در مجلسی با حضور مأمون و شماری از فقها و درباریان، با یحیی بن اکْثم درباره فضایل ابوبکر و عمر مناظره کرد. یحیی خطاب به او گفت: جبرئیل از طرف خدا به رسولش گفت: از ابوبکر سؤال کن، آیا او از من راضی است؟ من که از او راضی هستم، امام پاسخ داد: من منکر فضل ابوبکر نیستم؛ اما کسی که این روایت را نقل کرده باید به احادیث دیگری که از پیامبر(ص) وارد شده توجه کند و آن اینکه پیامبر فرمود: هنگامی که حدیثی از طرف من به شما میرسد آن را بر کتاب خدا و سنت من عرضه کنید. اگر موافق با آن بود، بپذیرید و اگر نبود، قبول نکنید؛ زیرا دروغگویان و جعلکنندگان حدیث زیاد خواهند شد. سپس امام فرمود: این حدیث با قرآن موافقت ندارد؛ زیرا خداوند در قرآن میفرماید «ونحْن أقْرب إلیْه منْ حبْل الْورید؛ ما از رگ گردن به شما نزدیکتریم»[۱۳۹]، آیا خداوند از راضی بودن یا نبودن ابوبکر آگاهی نداشت که از او میپرسد؟[۱۴۰]
پس از آن یحیی درباره روایت «مثل ابوبکر و عمر در زمین همانند جبرئیل و میکائیل در آسمان است»، سؤال کرد. جوادالأئمه فرمود: محتوای این روایت صحیح نیست؛ زیرا جبرئیل و میکائیل همواره بندگی خدا را کرده و لحظهای مرتکب گناه نشدهاند در حالی که ابوبکر و عمر پیش از آنکه اسلام بیاورند، سالهای طولانی مشرک بودهاند.[۱۴۱]
قطع دست دزد
در زمان سکونت جوادالأئمه(ع) در بغداد، درباره اینکه دست دزد از کجا باید قطع شود، بین فقهای اهل سنت اختلاف پیش آمد. برخی میگفتند از مچ باید قطع گردد و برخی دیگر قطع آن را از آرنج میدانستند. معتصم از امام جواد(ع) خواست تا نظر خود را بیان کند. جوادالأئمه از معتصم خواست او را از پاسخ معاف دارد؛ اما خلیفه اصرار کرد و امام گفت: فقط انگشتان دزد قطع میشود و بقیه دست باقی میماند. وی دلیل خود را آیه «و أنّ الْمساجد لله فلا تدْعوا مع الله أحداً؛ و مساجد ویژه خداست، پس هیچ کس را با خدا مخوانید»[۱۴۲] عنوان کرد. معتصم جواب امام را پسندید و دستور داد تا انگشتان دزد را قطع کنند.[۱۴۳] برخی بر این باورند این حادثه سبب ترویج جایگاه امامت در بین مردم شد.[۱۴۴]
فضائل و کرامات
در منابع روایی فضایل و کراماتی برای امام جواد(ع) نقل شده است.
جود و بخشش زیاد به دیگران
ملقب شدن پیشوای نهم شیعیان به جواد را به دلیل کثرت بخشش و احسان او به مردم دانستهاند.[۱۴۵] بر پایه نامهای که امام رضا(ع) از خراسان برای فرزندش جواد فرستاد، حضرت جواد از همان سالهای اولیهٔ زندگی، به سخاوتمندی معروف و زبانزد بوده است. هنگامی که پدرش در خراسان بود، اصحاب، ایشان را از درب فرعی خانه خارج میکردند تا با افراد کمتری مواجه شود که برای دریافت کمک گرد خانهاش تجمع میکردند. بر پایه این روایت، حضرت رضا(ع) نامهای به فرزندش فرستاد و به او سفارش نمود تا به حرف کسانی که به او میگویند از درب اصلی رفت و آمد نکند، گوش ندهد. علی بن موسی الرضا(ع) در این نامه به پسرش سفارش کرده بود که: «هر وقت میخواهی از خانه خارج شوی، مقداری سکه طلا و نقره همراه داشته باش. هیچکس از تو درخواستی نکند مگر اینکه چیزی به او بدهی. امام رضا(ع) همچنین سفارش بستگان نزدیک را به او کرده بود.[۱۴۶]
عبادت زیاد
باقر شریف قرشی، پژوهشگر و مورخ عراقی، جوادالأئمه را عابدترین و خالصترین مردم زمانهاش معرفی کرده و از کثرت نافلههای وی سخن گفته است. به گفته وی، حضرت جواد(ع) در هر رکعت از نافلههای خود، سوره حمد و توحید را ۷۰ بار میخواند.[۱۴۷] همچنین بر پایه روایتی که سید ابن طاووس نقل کرده هنگامی که ماه قمری فرا میرسید، محمد بن علی دو رکعت نماز میگذارد که در رکعت اول پس از سوره حمد، ۳۰ مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم ۳۰ مرتبه سوره قدر را میخواند و سپس صدقه میداد.[۱۴۸]
همنشینی با همه اقشار جامعه
امام جواد(ع)، برتری انسانها را به واسطه علم آنان میدانست نه به واسطه نسب و نژاد. از او نقل شده است که «الشّریف کلّ الشّریف من شرّفه علْمه؛ با شرافتترین از همه شریفها کسی است که شرفش به واسطه علمش باشد».[۱۴۹] ازاینرو، به طبقات پایین جامعه از جمله بردگان توجه داشت و با آنان نشست و برخاست میکرد. برخی از نویسندگان حدود ۱۰ تن از اصحاب آن حضرت را از بردگان بر شمردهاند.[۱۵۰] نقش انگشتری او، «حسْبی اللّه حافظی» به معنای «بس است مرا خدایی که حافظ من است» بوده است.[۱۵۱]
کرامات
در منابع شیعی، کراماتی به امام جواد(ع) نسبت داده شده است از جمله سخن گفتن هنگام ولادت، طی الارض از مدینه به خراسان برای مراسم تجهیز پدرش امام رضا(ع)، شفا دادن بیماران، استجابت دعا، خبر دادن از باطن افراد و رویدادهای آینده.[۱۵۲]
قطب راوندی از محمد بن میمون نقل میکند: زمانی که امام رضا(ع) هنوز به خراسان نرفته بود، سفری به مکه رفت و من نیز در خدمت آن حضرت بودم. چون خواستم برگردم، به آن حضرت گفتم: من میخواهم به مدینه بروم، نامهای برای محمدتقی بنویسید تا من ببرم. حضرت تبسمی کرد و نامهای نوشت. من آن را به مدینه آوردم و در آن وقت چشمانم نابینا شده بود. موفّق، خادم حضرت، امام جواد(ع) را آورد در حالی که در مهد جای داشت. من نامه را به آن حضرت دادم. حضرت به موفق فرمود مهر از نامه بردار و کاغذ را باز کن. سپس فرمود: ای محمد احوال چشمت چگونه است؟ عرض کردم یابن رسول الله چشمم بینائیاش از دست رفته است. حضرت دست به چشمان من کشید و از برکت دست آن حضرت، چشمانم شفا یافت و بینا شدم.[۱۵۳]
همچنین نقل شده است که در سفر بازگشت جوادالأئمه(ع) از بغداد به مدینه، گروهی، او را تا بیرون شهر بدرقه کردند. هنگام مغرب امام جواد(ع) در حیاط مسجدی در کنار درخت سدری که تا آن زمان میوه نداده بود، وضو گرفت و نماز خواند. پس از نماز، مردم مشاهده کردند که آن درخت، میوه داده، پس تعجب کردند و از آن خوردند، یافتند که شیرین و بدون دانه است. از شیخ مفید نقل کردهاند که سالها بعد این درخت را دیده و از میوه آن خورده است.[۱۵۴]
اصحاب
شیخ طوسی از حدود ۱۱۵ تن به عنوان اصحاب جوادالأئمه نام برده است.[۱۵۵] قرشی در کتاب حیاة الامام محمد الجواد(ع) ۱۳۲نفر[۱۵۶]و عبدالحسین شبستری در کتاب «سبل الرّشاد إلی اصحاب الامام الجواد»، ۱۹۳ نفر[۱۵۷] را به عنوان اصحاب پیشوای نهم شیعیان، معرفی کردهاند. عطاردی در مسند الامام الجواد تعداد راویان از وی را ۱۲۱ تن دانسته است.[۱۵۸] برخی از اصحاب جوادالأئمه با امام رضا(ع)[۱۵۹] و امام هادی(ع) نیز مصاحبت داشته و از آن دو روایت کردهاند.[۱۶۰] در میان راویان از محمد تقی(ع)، پیروانی از فرقههای دیگر از جمله اهلسنت نیز وجود داشته است.[۱۶۱] تعداد راویان غیر امامی از جوادالائمه را ۱۰ تن گفتهاند.[۱۶۲]
احمد بن ابی نصر بزنطی و صفوان بن یحیی، هر دو از اصحاب اجماع، عبدالعظیم حسنی، حسن بن سعید اهوازی، زکریا بن آدم، احمد بن محمد بن عیسی اشعری، احمد بن محمد برقی و ابوهاشم جعفری از جمله اصحاب پیشوای نهم شیعیان بودند.[۱۶۳]
جایگاه امام نزد اهل سنت
عالمان اهل سنت، پیشوای نهم شیعیان را به عنوان یک عالم دینی احترام میکنند.[۱۶۴] برخی از آنان شخصیت علمی جوادالأئمه را ممتاز دانسته[۱۶۵] و شیفتگی مأمون به او را به دلیل شخصیت علمی و معنوی او در کودکی دانستهاند.[۱۶۶] آنان همچنین از برتری محمد بن علی(ع) در ویژگیهای دیگری همچون تقوا، زهد و سخاوت سخن گفتهاند.[۱۶۷] به عنوان نمونه شمس الدین ذهبی، از محدثان برجسته اهل سنت در قرن هشتم قمری،[۱۶۸] و ابن تیمیه[۱۶۹] ملقب شدن او به جواد را، به دلیل شهرتش در سخاوت و بخشندگی میدانند. جاحظ عثمان، متکلم و ادیب معتزلی قرن دوم و سوم قمری، نیز محمد بن علی(ع) را عالم، زاهد، عبادتپیشه، شجاع، بخشنده و پاک معرفی کرده است.[۱۷۰] محمد بن طلحه شافعی، از علمای شافعی مذهب قرن هفتم قمری، درباره امام جواد(ع) مینویسد: «او، هرچند سنش کم بود، ولی از نظر قدر و منزلت، والامقام و نام و آوازهاش بلند بود».[۱۷۱]
توسل به امام جواد(ع)
برخی از شیعیان با توجه به توصیههایی که برخی از عالمان شیعی داشتهاند، برای گسترش رزق و گشایش در امور مادی به امام جواد(ع) توسل میجویند و او را باب الحوائج میخوانند. نمونهای از این توصیه نقل مجلسی دوم از ابوالوفاء شیرازی است که مدعی شده پیامبر(ص) در خواب او را به توسل به امام جواد(ع) در امور مادی توصیه کرده است.[۱۷۲]
بر پایه روایتی که داود صیرفی از امام هادی(ع) نقل کرده زیارت مرقد جوادالأئمه پاداش و ثواب زیادی دارد.[۱۷۳] همچنین ابراهیم بن عقبه در نامهای از امام هادی(ع) درباره زیارت امام حسین(ع)، امام کاظم(ع) و امام جواد(ع) پرسید. امام هادی(ع) زیارت امام حسین(ع) را برتر و مقدم دانست و فرمود زیارت هر سه کاملتر است و پاداش بیشتری دارد.[۱۷۴] آرامگاه امام جواد(ع) و امام کاظم(ع)، در بغداد زیارتگاه مسلمانان بهویژه شیعیان است. آنان مرقد آن حضرت را در حرم کاظمین زیارت میکنند، به او متوسل میشوند و زیارتنامه [یادداشت ۱] میخوانند.
شیعیان در سالروز شهادت جوادالأئمه مجالس عزاداری، روضهخوانی و سینهزنی بر پا میکنند و به او متوسل میشوند.[۱۷۵]
کتابشناسی
درباره امام جواد آثار فراوانی به زبانهای مختلف بهویژه فارسی و عربی نوشته شده است. در مقاله «کتابشناسی امام جواد(ع)»، ۶۰۵ اثر در قالب کتاب(۳۲۴)، مقاله(۲۴۸) و پایاننامه(۳۳) معرفی شده است. از این تعداد ۴۷۴ عنوان به زبان فارسی، ۱۲۲ مورد به زبان عربی و نه عنوان به زبانهای دیگر است.[۱۷۶] در کتاب «کتابشناسی توصیفی امام جواد(ع)» نیز ۳۵۰ کتاب چاپ شده توصیف شده است.[۱۷۷]
وفاة الامام الجواد، مسند الامام الجواد، موسوعة الامام الجواد علیهالسلام، الحیاة السیاسیة للامام الجواد، حیاة الامام محمد الجواد و سبل الرشاد از مهمترین کتابهایی است که به زبان عربی درباره امام جواد منتشر شده است.
در سال ۱۳۹۵ش، همایشی با عنوان «سیره و زمانه امام جواد(ع)» در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در شهر قم برگزار شد که حاصل آن سه جلد «مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام جواد(ع)» بود.
نظر دهید